اصغر فرهادی در پاریس:من محتاج جنبش سبز هستم!

  اصغر فرهادی کارگردان فیلم جدایی نادر از سیمین که برای پیش اکران این فیلم به پاریس سفر کرده بود صحبتهای جدیدی را برای حمایت از آنچه جنبش سبز می نامدش بر زبان جاری ساخت!

به گزارش صراط این کارگردان که ساخته اخیرش مورد توجه فتنه گران قرار گرفت در پایان جلسه پیش اکران جدایی نادر از سیمین و در جلسه پرسش و پاسخ در جواب سوال یکی از حاضرین پیرامون اتفاقات حول این فیلم گفت: اینجا پاریسه! ایران نیست، حرفت را راحت بزن، هر چی تو دلته بپرس!

و فرد سوال کننده این بار راحت پرسید: نظرتان را میخواستم بپرسم راجع به حمایتی که جنبش سبز از فیلم شما کرد و فکر میکنید جنبش سبز در این زمان نیاز داشت که از فیلم شما حمایت کند؟
اصغر فرهادی که از سوال این مخاطب خوشحال شده بود، در پاسخ گفت: من فقط خیلی خوشحالم که جنبش سبز وجود دارد، همین برای من کافیست.

وی که فرصت را برای مطرح شدن دوباره و ایجاد حاشیه ای جدید مناسب دیده بود در ادامه افزود: خواهش میکنم عظمت! جنبش سبز را در سطح فیلم هایی مثل فیلم های من پایین نیاورید. حتی اگر لطف میکنید و فکر میکنید که این فیلم عالی و فیلم خیلی خوبی است، جنبش سبز خیلی بزرگتر از آن است که درقالب چنین چیزهایی بگنجد!

فرهادی البته مشخص نکرد که جنبش سبز تا چه حد بزرگ است؟! اما وی پس از اعتراف به پائین بودن سطح فیلمش در پایان دستاویز خودش برای مطرح شدن را اینگونه بیان کرد:
"این جنبش سبز نیست که به ما نیاز دارد، این ما هستیم که به جنبش سبز محتاجیم!"

جدایی فرهاد از میهن

هنرمندانی که سابقه ی فعالیت در دانشگاه صدا و سیمای به اصطلاح اسلامی ما دارند، روزی نیست که بر دل خونین و پر ازخممان نمک نپاشند. هنرمندانی که فقط هنرشان این است تیشه به ریشه اسلام بزنند و خنجر به گرده ی نظام اسلامی فرو کنند. از همه سخت تر و سهمگین تر اینکه، وزارت به اصطلاح فرهنگ و ارشاد اسلامی، که منتسب به دولت عدالت خواه می باشد در جشنواره فیلم فجر که به نوعی زجر است، از چنین کسانی که مسبب خون دل خوردن امت حزب الله می باشند تقدیر و تشکر می کند. آقای وزیر مگر حرف امام را نشنیداید که فرمودند: هر وقت استکبار از ما تعریف و تمجید کرد بدانیم که مشکلی داریم. واضح است که چنین فیلم معلوم الحالی که از جشنواره های صهیونیستی، خرس طلایی بگیرد مشکلی دارد! گفتن این حرفها هم که برای مسئولین فرهنگی ما لالایی خواندن در گوش خر است! حرفهای دل سوزان فرهنگی ما نیز، راه به جایی نبرد و من فقط حرف دلم را می گویم. اصغر آقا، چرا با دروغ و تهمت به جامعه اسلامی ما، پز روشنفکری می گیرید؟ این عمل شما پاسخ همان سئوال هایی است که شما و امثال شما از جامعه اسلامی ما دارید. جوابی را که هیچگاه به واقع نمی توانید به آن پاسخ دهید. به خودتان رجوع کنید. این عکس پاسخ به همان سئوالهایی است که در فیلمتان از محافل صهیونیستی خرس ها می گیرد. 

         http://www.yjc.ir/News/Images/Attach/Large/2011571_1.jpg

«جدایی نادر از سیمین» پیامش برای مخاطبان خارجی این است که ایران امروز که قادر نیست آینده فرزندانش را تأمین کند چگونه می تواند الگوی مناسبی برای دیگر کشورها باشد!

اگر در ایران اسلامی چنین معضلی بوجود آمده است، مسببش اندیشه هایی است که شما و همفکرانتان سنگ آنرا به سینه میزنید.بله ایران اسلامی جای شبه روشنفکرانی چون شما نیست تا فرزندانتان را بر اساس آموزه های سکولار غربی رشد دهید. ایران اسلامی مهد همت ها، باکری ها، زین الدین ها، خزاری ها، آوینی ها و صیادهاست تا جان شان را برای برفراشته کردن پرچم اسلام بر فراز تمامی قلل جهان فدا نمایند.

منبع: وادی

شغال (گفت و شنود)


گفت: پادشاه عربستان، ايران را به حمله نظامي تهديد كرده است!
گفتم: حيوونكي در آخرين روزهاي عمرش تصميم گرفته بدون غلط زيادي از دنيا نرود.
گفت: در اسناد ويكي ليكس آمده است كه «مئير داگان» رئيس سابق موساد به «نيكلاي برنز» معاون وقت وزير خارجه آمريكا گفته بود؛ اسرائيل از فروش اسلحه به عربستان نگراني ندارد چون اولا؛ آل سعود متحد اسرائيل است و ثانيا؛ توان استفاده از اين تسليحات را ندارد.
گفتم: در يكي ديگر از اسناد ويكي ليكس آمده كه «ارتش عربستان فقط مي تواند با مردم بدون سلاح روبرو شود» يعني همان كاري كه الان در بحرين مي كند.
گفت: از همه اينها گذشته، الان 32 سال است كه آمريكا و اسرائيل نتوانسته اند عليه ايران اسلامي هيچ غلطي بكنند، چه رسد به ارتش زهوار در رفته عربستان و پادشاه در حال مرگ آن.
گفتم: شغالي وسط جنگل عربده مي كشيد و مي گفت؛ ببر تكه پاره مي كنيم! فيل از وسط نصف مي كنيم!... پلنگ مي خوريم!... ناگهان چشمش به يك شير افتاد و در حالي كه از ترس مي لرزيد گفت؛ البته بعضي وقت ها يك چيز زيادي هم مي خوريم!!

CD اخراجی های 3

منبع : موج چهارم

آقاي مرگ موش بالاخره از بلژيك قيام كرد!

مي گويند از سر لاعلاجي فلاني شده خان باجي! حالا حكايت به بن بست خوردن شوراي هماهنگي راه سبز در خارج كشور و آفتابي شدن رجبعلي مزروعي است.
مزروعي با وجود اينكه بيش از يك سال است از ايران خارج شده اما تا همين چند هفته اخير خجالت مي كشيد اين موضوع را اعلام كند. او كه در بلژيك به همراه برخي همقطاران فراري اقامت گزيده، از چند هفته پيش در رسانه هاي اپوزيسيون آفتابي شده و ابتدا خود را به صورت خودخوانده سخنگوي «سازمان مجاهدين (انقلاب) شاخه خارج كشور معرفي كرد، حال آن كه اساساً شاخه مذكور هرگز معرفي نشده و وجود خارجي ندارد. عضو متواري حزب مشاركت پس از اين شيرين كاري، به تدريج حضور خود در گروه خلق الساعه «شوراي هماهنگي راه سبز» را هم علني كرده و در مصاحبه با سايت روزنت به دفاع از اين شورا پرداخته است.
مزروعي در اين مصاحبه مدعي شد: شوراي مذكور از سوي موسوي و كروبي و در داخل كشور [!؟] راه اندازي شده است. اما به دلايل شرايط خطرناك امنيتي نمي تواند وارد مسائلي نظير عضوگيري شود. وي اين پاسخ را در قبال انتقاد خبرنگار روزنت داده كه گفته بود «درهاي شورا كاملاً بسته است و به همين خاطر متهم به انحصارطلبي مي شود». وي در عين حال گفت «سازمان (مجاهدين) و جبهه مشاركت از اين شورا حمايت كرده اند» حال آن كه اعضاي مؤثر و مركزيت، هر دو سازمان در بازداشت به سر مي برند.
با وجود دعوت شوراي كذايي به آشوبگري و تحركات ساختارشكنانه و غيرقانوني مزروعي مي گويد هدفگذاري شورا و جنبش سبز، اجراي قانون اساسي است! او مي افزايد: «اعلام راديكال بودن جنبش از آن حرف هايي است كه پايه علمي ندارد. من نديدم كسي تمام اين شعارها را به طور علمي جمع بندي كرده باشد». اين اظهارات در حالي است كه جناب رجبعلي مزروعي به همراه پسر فراري اش دست كم مي دانند به كدام تحركات ساختارشكنانه و البته خبط آلود در سايت هايي نظير نوروز و امروز و كلمه متوسل شده اند.
آقاي «مرگ موش» حزب مشاركت در مصاحبه سراسر تناقص خود، تحرك كور و ناكام 25 بهمن در خدمت آمريكا و رژيم صهيونيستي را نشانه زنده بودن جنبش اعلام كرد!

صحنه سانسور شده اخزاجیها 3

برای دانلود روی عکس زیر کلیک کنید

ديدار خصوصي مقام معظم رهبري با ده نمکي و داوودآبادی

هنگامي که براي دستبوس خدمت آقا رسيديم، ايشان فرمودند: - شما دو نفر به اتاق من برويد کارتان دارم. و با راهنمايي مسئولين امر، به اتاق محل کار آقا رفتيم و دقايقي به انتظار نشستيم. به محض ورود آقا، از جا برخاستيم که ايشان با چهره اي متبسم و بسيار زيبا، با عبارت: - به به به آقاي ده نمکي ...
حميد داود آبادي از نويسندگان دفاع مقدس خاطره ديدار خود و ده نمکي با رهبر معظم انقلاب را در وبلاگش نوشته که سايت بنياد حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدس(ساجد) هم آن را منتشر ساخته است:

روز سه شنبه 26 آذرماه، خداوند سبحان توفيق داد تا به همراه "مسعود ده نمکي" خدمت مقام معظم رهبري برسيم.

نماز ظهر و عصر به امامت آقا و با حضور تني چند از وزيران و مسئولين مملکتي از جمله "صادق محصولي" وزير کشور، مهندس "سيدمهدي هاشمي"، حجت الاسلام "احمد احمدي"، دکتر "مرندي"، دکتر "کمال خرازي" و ديگران، اقامه شد. سپس هنگامي که براي دستبوس خدمت آقا رسيديم، ايشان فرمودند:

- شما دو نفر به اتاق من برويد کارتان دارم.

و با راهنمايي مسئولين امر، به اتاق محل کار آقا رفتيم و دقايقي به انتظار نشستيم.

به محض ورود آقا، از جا برخاستيم که ايشان با چهره اي متبسم و بسيار زيبا، با عبارت:

- به به به آقاي ده نمکي ...

او را در بغل گرفت و روبوسي کردند. سپس ايشان اجازه داد که روي چون ماهش را ببوسم و گفت:

- شما چطورين آقاي داودآبادي گل ... شما چقدر چاق شدين ...

مسعود گفت آقا اين چاق شده من پير شدم.

- نه شما که پير نشديد ولي اين خيلي چاق شده.

که من جوابي نداشتم و با خنده و شوخي مسئله را رد کردم.

ده نمکي نامه دختر 10 ساله اش فاطمه را خدمت آقا داد که با زبان شيرين خودش از اين که در تلويزيون ديده بود صداي آقا گرفته و سرفه کرده است، گريه اش گرفته بود. نکته قشنگ نامه هم اين بود که فاطمه کوچولو نوشته بود:

- آقا من مي دانم حسادت چيز بدي است ولي اين جا به بابام حسوديم ميشه که الان پهلوي شماست ولي من نمي توانم شما را ببينم.

آقا هم تا آخر نامه را خواند و در جواب فاطمه که التماس دعا داشت، براي سلامتي و خوشبختي او دعا کرد و يک چفيه هم به عنوان هديه به مسعود داد تا به دخترش بدهد.

آقا گفت:

- آخرين ديدارمان 10 سال پيش هنگامي بود که نشريه شلمچه را توقيف کرده بودند.

مسعود از "فرهنگنامه آزادگان" گفت که آقا فرمودند چند جلد کتاب هايي را که چاپ شده ديده اند. ادامه بحث رسيد به "اخراجي ها".

مسعود از ناملايمات و نامردي هاي دوست نمايان گفت که آقا فرمودند:

- خداوند انشاالله همه شما را در راه حق و صراط مستقيم پايدار بدارد . خيلي مهم است پايداري در صراط حق. عيبي ندارد. براي خدا عيبي ندارد هزينه بپردازيد. مگر در کارتان آثار الهي آن را نمي بينيد؟

مسعود درباره اين که يک نفر مدعي شده بود اگر تلويزيون اخراجي ها را پخش کند، او خودش را جلوي صدا و سيما آتش خواهد زد، گفت که آقا فرمودند:

- اينها که حرف مفته ...

و ادامه دادندن:

- من فيلم را دوسه بار ديدم يک بار همين جا ديدم تلويزيون هم که اخيرا پخش کرد ديدم. فيلم قشنگي است. جنبه طنزي آن خيلي جذابيت دارد. البته من يک نکته هم به اين فيلم دارم، بگم؟

چهار پنج سال پيش از اينها ظاهرا يک نفر که ساکن آلمان باشد، کتابي نوشته که الان اسمش را يادم نيست. اين کتاب درباره محلات قديمي تهران مثل چهارراه مولوي و اسمال بزاز است. شرح حال خودش را در آن دوران سال هاي 25 – 30  نوشته است. خاطرات خودش را از آن دوران نوشته که قشنگ نوشته و کتاب شيريني هم هست. شما آقاي داودآبادي اين کتاب را به آقا مسعود بدهيد بخواند.

ايشان که ظاهرا دندان پزشک هم هستند، شرح خاطرات خودش از آن دوران مثلا عرق خوري ها و الواطي هايشان را نوشته است.

البته در اين کتاب اهانت هايي هم به روحانيت دارد و عليه انقلاب هم مطلب دارد. مثلا درباره بسياري از افراد محترم مطالب خلافي دارد. مثلا درباره مرحوم خندق آبادي مطالب بي ربطي دارد و اهانت هايي دارد. من خودم آقاي خندق آبادي را از نزديک مي شناختم.

نکته اي که من مي خواست بگويم اين است: در جايي از اين کتاب به جنگ تحميلي اشاره شده و نوشته است که بله، همين لاط ها بودند که جنگ را پيش بردند و به نهايت رساندند. يعني خواسته بگويد که فقط لاط ها بودند که از مملکت دفاع کردند و ديگران نقشي نداشتند، که اين درست نيست. من خواستم بگويم که اين نشود که بگويند بله ما اين را مي گفتيم.

خب ما لاط هاي چاقو کش و عرق خور داشتيم، لاط هاي خوب و مرد هم داشتيم امثال مرحوم طيب. جوري نشود که حرکت يک ضد انقلاب با يک انقلابي تلاقي کند.

اين نکته اي بود که مي خواستم بگويم.

آقاي عبدي هم انصافا هنرپيشه توانايي است. ايشان ترک است؟ وقتي ترکي صحبت مي کند، معلوم است که عميق حرف مي زند. بازي نمي کند.


آقاي ده نمکي، شما چه آن زمان که نشريه شلمچه را چاپ مي کرديد و يا با موتورسيکلت در خيابان ها مي رفتيد و چه الان که فيلم مي سازيد، براي من هيچ فرقي نکرده ايد، همان مسعود ده نمکي انقلابي و متعهد هستيد.
 
آقا خطاب به مسعود گفت:

- آقاي ده نمکي، شما چه آن زمان که نشريه شلمچه را چاپ مي کرديد و يا با موتورسيکلت در خيابان ها مي رفتيد و چه الان که فيلم مي سازيد، براي من هيچ فرقي نکرده ايد، همان مسعود ده نمکي انقلابي و متعهد هستيد.

حدود يک ساعت پهلوي آقا بوديم که به لطف خدا عيدي غدير را از لبان مبارک آقا ستانديم.

آن قدر منگم و حالم به هم ريخته که حوصله نوشتن بقيه ديدار زيبايمان را ندارم.

فقط اين را بگويم که هنوز فکر مي کنم در خواب هستم.

و اين رويايي بود که سال ها در خواب به دنبال آن مي گشتم و سرانجام در آستانه عيد غدير به وقوع پيوست.

هجمه سبز در گیشه اخراجی ها

بالاخره همان چیزی که انتظارش را داشتیم رخ داد و بی بی سی و بالاترین و صور اسرافیل و کارگزاران نظام استکبار جهانی به ویژه همه اعضاء بی سند جنبش سبز که به واسطه همراهی با منافقین کددار شده اند، خودشان سه دور، همسایه ها دو دور و بچه هایشان که هنوز مشغول دیدن فیلم اخراجی های 3 هستند، رسما اعلام کردند این فیلم را تحریم کنید و به جایش یا پت و مت ببینید یا جدایی لیلی از مجنون را ، غافل از اینکه ملت ما سالهاست همه تحریم ها را دور زده و دیگر تحریمها اثری ندارد

قرار ما این نبود، حداقل اینها که اعتقاد دارند خیلی بی شمارند و همه مردم گوش به فرمان شان هستند چند هفته صبر می کردند و آمار می گرفتند که چند نفر به حرفشان گوش دادند و از تحریمها حمایت کردند. شما دقت کنید پس از تحریم اول شورای امنیت علیه ایران، دو ماه طول کشید تا خودشان عین چیز پشیمان شدند و آمدند قرارداد بستند، پس از تحریم دوم هم یک ماه نشد که آلمان اعلام کرد قرار است قرارداد میلیاردی با ایران امضاء کرده، تحریم های سوم و چهارم هم که به چند هفته نرسید و همه اش توسط خودشان بی اثر شد، فلذا انتظار ما این بود که چند هفته صبر می کردند تا ملت از اینها حمایت کنند بعد فیلم را پخش می کردند که حداقل خودشان ضایع نشوند نه اینکه امروز تحریم کنند، فردا خودشان همه فیلم را در اختیار مردم بگذارند که اخراجی ها را ببینید و به ریش نداشته ما بخندید، بلاخره تحریم هم قاعده و قانون دارد

به نظر من اینها لگد به بخت خودشان زدند و آبروی نداشته خودشان را بردند، بدبخت آنهایی که می نشینند پای برنامه های اینها و برای آزادی بیان شان افسوس می خورند غافل از اینکه همین مهدی خزعلی بدون اینکه شرم کند و از خجالت آب بشود رسما اعلام کرد دیدن اخراجی های 3 حرام است و هر کس دید با خودش می رود جهنم یا همین بی بی سی که تا دیروز 200 ساعت برنامه ساخت و این همه تبلیغ کرد که به ملت بفهماند جای شهدا در دانشگاه ها نیست و این شهدا خشونت طلب بودند و اگر مادران شان عقل داشتند بچه شان را جلوی گلوله نمی فرستادند امروز برای رضایت دل خانواده های شهدا، اخراجی ها را تحریم کرد و گفت ده نمکی آبروی شهدا را برد و ما با مادران شهدا ابراز هم دردی می کنیم. یا همین فیس بوک و بالاترین و بقیه گاگولها که تا دیروز حامی تحریم بودند امروز لینک اخراجی ها را زدند تنگ سایت شان که بیایید ببینید و لذت ببرید، گور بابای نادر و سیمین خودشان می خواستند جدا نشوند

البته فکر نکنید این اولین بارشان بود تا دیروز می گفتند ندا را بسیجی ها کشتند آخرش معلوم شد کار خبرنگار بی بی سی بود، اعلام کردند 2 میلیون آدم در 25 بهمن به میدان آمدند ما رفتیم و شمردیم سرجمع 250 نفر هم نمی شدند، گفتند شهید ژاله آدم ما بود بعد الظهر معلوم شد بنده خدا بسیجی و حامی نظام بود و به دست همین ها کشته شد، گفتند اخراجی ها را تحریم کنید و دیدنش حرام است امروز خودشان لینک میدهند و سی دی اش را پخش می کنند و ...

اصلا بگذارید هر غلطی خواستند بکنند ما که امشب با خانواده مهمان اخراجی هاییم به قول خود ده نمکی که در وبلاگش نوشت "چه بکشیم و چه کشته شویم پیروزیم  و حالا هم مردم اخراجی ها را چه  در خانه ببینند و چه  بر پرده سینما پیروزیم [چون هدف رساندن پیام فیلم به همه مخاطبین بود نه چیز دگری]."

منبع: طنز سیاسی

تحريم جواب نداد، ديكتاتورهاي روشنفكرنما نسخه قاچاق بيرون دادند

دو شب قبل با انتشار نسخه پرده ای "اخراجی ها3" توسط سایت های رسمی ضد انقلاب، پرده جدیدی از ادعاهای روشنفکرمآبانه این جریان رونمایی شد.

به گزارش رجانیوز، پس از شکستن رکورد فروش "اخراجی ها2" توسط "اخراجی ها3" با نزدیک شدن به رقم دو میلیارد تومان در کمتر از 10 روز و ناکامی ضد انقلاب و برخی رسانه های داخلی در موج سازی اینترنتی برای تحریم اخراجی ها3، انتشار نسخه غیرقانونی اخراجی ها3 در اینترنت، نقاب از بسیاری از ادعاهای شیک روشنفکرمآبانه این جریان انداخت.

ادعاهایی مانند آزادی بیان، تحمل مخالف، جدایی هنر از سیاست، هنر برای هنر و مانند آن، علی‌رغم قانون‌شکنی های گسترده این جریان در وقایع سال 88، هنوز می توانست به کار این صورت بزک کرده بیاید.

تقریباً از همان روزهای اول نمایش "اخراجی‌ها3" و "جدایی نادر از سیمین" در جشنواره فیلم فجر، موج گسترده ای از سوی رسانه های سینمایی و نیز رسانه های به اصطلاح اصولگرا مانند مهر و خبرآنلاین به‌وجود آمد که به فیلم اصغر فرهادی برای رقابت با فیلم ده‌نمکی امید بسته بود و نه فقط با نقدهای سینمایی بلکه با تمسک به ادعای اخلاق، شرافت و نیز برخی شعارهای نخ نمای روشنفکرمآبانه مانند هنر برای هنر و جدایی هنر از سیاست، مردم را از تماشای اخراجی‌ها پرهیز می‌داد.

کار به جایی رسید که جریان ضد انقلاب در شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های رسمی خود، مخاطبان را به دیدن جدایی نادر از سیمین تشویق و به تحریم فیلم ده‌نمکی ترغیب می‌کردند. اخراجی‌ها و جدایی... شدند نماینده دو تفکر و میزان فروش‌شان معیاری برای سنجش مقبولیت آن دسته و گروه در جامعه و جریانی که بیش از یک‌سال از نابودی و انزوایش می‌گذشت و این‌بار هویت خود را در این تقابل جست‌و‌جو می‌کرد.

با استقبال گسترده سایت‌های ضد انقلاب از این فراخوان، موج سازی رسانه ای برای تحریم گسترده اخراجی ها3 آغاز شد اما با شروع اکران نوروزی، خیلی زود ناکامی این تبلیغات طولانی مدت آشکار شد.

اگرچه برخی از خبرگزاری ها و سایت‌های خبری در پنج روز اول اکران این فیلم سعی کردند با استناد به رقابت نزدیک اخراجی‌ها با رقيبش در سینماهای بالای شهر تهران، مخاطبان را گیج کنند، اما حتی آمار همین سینماها نیز بیانگر فاصله دست نیافتنی بود.

متاسفانه دوشنبه شب در یک عمل غیراخلاقی "اخراجی‌ها3" برای دانلود روی اینترنت قرار گرفت و سايت بالاترین، لینک سایت‌هایی را که اخراجی‌ها را برای دانلود قرار داده‌اند، روی خروجی خود قرار داد. جالب‌تر آنکه کسانی که فیلم را به‌صورت غیرقانونی ضبط و روی اینترنت قرار داده‌اند، آن را به جنبش سبز تقدیم کرده‌اند. این در حالی است که تا روز گذشته میزان فروش روزانه‌ی اخراجی‌ها3 رکورد فروش اخراجی‌ها2 را زده و رکوردشکنی دوباره مسعود ده‌نمکی قطعی شده بود.

البته هنوز هم باید منتظر ماند و دید که این اقدام غيراخلاقي چه تأثیری در روند صعودی فروش اخراجی‌ها خواهد داشت و آیا موجب افت فروش خواهد شد یا خیر، اما آمدن اخراجی‌ها به پیاده رو مانع از آن خواهد شد که این فروش 10 رقمی، برای اولین بار یک فروش 11 رقمی را در سینمای ایران رقم بزند و فروش این فیلم را از مرز 10 میلیارد تومان عبور دهد.

البته این اولین بار نیست که میزان اعتقاد این گروه به شعارهایشان با رفتار خودشان زیر سوال می‌رود. نکته‌ی جالب اینکه این موج و هجمه علیه اخراجی‌ها را کسانی آغاز کرده و كار را به این رفتار غیراخلاقی کشانده‌اند که سال‌هاست شعار "جدایی هنر از سیاست" سر می‌دهند و تئوری نخ‌نما شده‌ی "هنر برای هنر" را تکرار می‌کنند، اما حالا و در روزگاری که خود را در عرصه سیاست و حتی در اردوکشی‌های خیابانی شکست خورده و منزوی می‌بینند، برای سال‌ها قلم‌فرسایی‌های خود پشیزی ارزش قائل نیستند و حیات دوباره‌ی جريان مرده‌ی خود را در تقابل میزان فروش دو فیلم روی اکران می‌جویند.

اما کاش اين افراد روشنفکرنما حداقل به شعارهایی که برای حمایت از فرهادی می دادند، پایبند می‌ماندند. مگر نه اینکه به تعبیر همین دوستان "جدایی نادر از سیمین" و دو اثر قبلی فرهادی یعنی "درباره‌ی الی..." و "چهارشنبه سوری" در مذمت بی‌اخلاقی است و دعوت به رعایت اصول اخلاقی.

در عين حال، سکوت سایت‌های سینمایی و به اصطلاح اصولگرا و همه نخبگان فرهنگی پس از این اقدام کمتر از سکوت اصغر فرهادی مذموم خواهد بود. شاید شعارهای این دوستان تا زمانی ارزش دارد که منافع خودشان را به خطر نیندازد و وقتی خود را در جریانی که خودشان به راه انداخته‌اند هم شکست خورده می‌بینند، دست به انجام غیراخلاقی‌ترین کارها هم می‌زنند.

این کار حتی با شعارهای صنفی این سال‌ها هم منافات دارد که تکثیر غیرقانونی اثر را همان دزدی می‌دانستند و باعث نابودی صنعت سینما، و این موضوع را دستمایه نقد دولت می کردند. اگر سینما صنعت است که اخراجی‌ها بیشترین خدمت را به این صنعت کرده و اگر تکثیر غیرقانونی دزدی است که تکثیر هر فیلمی دزدی محسوب می‌شود.

بعد از این اتفاق غیر اخلاقی احتمالا باید منتظر موضع‌گیری‌های هنرمندان و اصحاب رسانه و حتی افرادي مانند خود اصغر فرهادی باشیم. محکوم کردن این اتفاق قطعا ربطی به سلایق هنری و دوست داشتن یا نداشتن اخراجی‌ها ندارد. محکوم کردن این اتفاق، محکوم کردن بی‌اخلاقی در عرصه‌ی فرهنگ و همچنین حمایت از چرخه‌ی صنعتی سینماست، و دوستان هنرمندمان و حتی دوستداران پروپاقرص ساخته‌ی آخر فرهادی اگر واقعا به حرف‌هایشان اعتقاد دارند، باید به دور از جهت‌گیری‌های سیاسی این اقدام غیراخلاقی را محکوم کنند. به راه نیفتادن موج محکومیت این توطئه غیراخلاقی، میخی بر تابوت این ادعاهای روشنفکران خواهد بود.