عوض ! (گفت و شنود)


گفت: يك سايت ضدانقلاب كه از حاميان فتنه بود، در مقاله اي از سران فتنه با عنوان «حاضري خور» ياد كرده و نوشته است كه كار آنها سوء استفاده از احساسات افراد ناآگاه است.
گفتم: تازه حالا متوجه شده؟!
گفت: اين سايت نوشته، شكست سنگين موسوي و كروبي و خاتمي تاوان سوء استفاده هايي است كه از احساسات افرادي مثل ما كرده بودند و حالا دارند تقاص پس مي دهند.
گفتم: روباهي پاي درخت ايستاده و داشت با موبايل شماره مي گرفت، كلاغ زاغي از بالاي درخت گفت؛ اونجا آنتن نميده، بنداز بالا برات شماره بگيرم و روباه موبايلش رو انداخت بالا. زاغي موبايل رو گرفت و به آقا روباهه گفت؛ اين عوض اون قالب پنيري كه وقتي كلاس سوم ابتدايي بودم، ازم دزديدي!

دل‌بستگی‌های شجریان، از رژیم‌پهلوی تا ضدانقلاب

 

بولتن نیوز: قبل از انقلاب، ارتباط شجریان با عناصر رژیم پهلوی و جایگاه وی در دربار شاه کاملا مشهود بود و وی  با حضور در جشن هنر شیراز، نشان داد که به رژیم پهلوی و عناصر آن و روش آنها در عرصه هنر معتقد و دلبسته است.
شجریان در سال های بعد از انقلاب نیز در حالی که بارها ادعا کرده بود فردی سیاسی نیست و با عناصر و گروه های سیاسی ارتباط ندارد و نسبت به آنها دلبسته نیست. اما عملکرد وی در جریان فتنه و حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و همچنین دیدار وی با عناصر دوم خردادی و سیاسی مسئله دار به خوبی نشان داد که شجریان برخلاف ادعای خود، کاملا دلبستگی سیاسی به جریان فتنه و دوم خردادی دارد و به خصوص با اشخاص سیاسی شاخص و مسئله دار جریان فتنه و دوم خردادی ارتباط زیادی دارد.

دیدار افرادی مانند مسجد جامعی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت خاتمی از کارگاه وی، به خوبی نشان می دهد که شجریان همواره در ارتباط با افراد سیاسی دوم خردادی بوده است.

اما دیدار اخیر وی با شبکه فارسی بی بی سی و شبکه مبتذل من و تو به خوبی نشان داد که شجریان فراتر از آن چه تصور می شود دلبستگی سیاسی دارد و اگر آب باشد شناگری در خلاف مسیر انقلاب و نظام و مردم است و علاوه بر ارتباط با رژِیم پهلوی، دوم خرداد، افراد مسئله دار سیاسی و جریان فتنه، با افراد ضد انقلاب و به خصوص بنگاه سخن پراکنی دولت انگلستان نیز ارتباط دارد.

دیدار اخیر شجریان با عناصر معلوم الحال ضد انقلاب در شبکه فارسی بی بی سی و مجریان و کارکنان شبکه مبتذل من و تو در لندن به خوبی ثابت می کند که شجریان با جریان مبتذل هنری که افراد شاخصی مانند فائقه آتشین(گوگوش) در آن حضور دارند، نیز ارتباط دارد.

گرفتن عکس یادگاری با مجریان شبکه مبتذل من و تو و عناصر ضد انقلاب و بهایی بی بی سی فارسی، به خوبی ثابت می کند که شجریان برخلاف ادعای خود، نه تنها تلاش می کند که فعالیت سیاسی داشته باشد و با افراد ضد انقلاب در ارتباط باشد، بلکه حتی در دنیای هنر  و موسیقی نیز پا را از عرصه موسیقی سنتی ایران فراتر گذشته و با عناصر مبتذل و معلوم الحال موسیقی غربی و مبتذل پاپ، نیز ا رتباط دارد.

عکس گرفتن کنار اشخاصی مانند علی رضا همدانی، فرناز قاضی زاده و... که بهایی و مجریان و برنامه سازان بی بی سی فارسی هستند، به خوبی نشان می دهد که شجریان، به ضد انقلاب و اشخاص بهایی فرصت داده که خودی نشان دهند و با ساده لوحی به این اشخاص و مجریان مبتذل و ستاره های من و تو  مانند گوگوش اجازه داده که از او برای تحقق اهداف خود استفاده کنند.

چنین فرصتی برای افراد ضد انقلاب، شبکه فارسی بی بی سی و شبکه مبتذل من و تو، که خوراک مناسبی برای برنامه های خود ندارند و با بی میلی فارسی زبانان در داخل و خارج کشور مواجه هستند، موجب شد که با پخش فیلم وگزارش و عکس های یادگاری با شجریان، خود را برای مخاطبان این شبکه ها، مطرح کنند و سوژه ای چند روزه برای برنامه های خود بیابند و این فضاسازی را  داشته باشند که هنرمندان داخل ایران به آنها توجه دارند.

صادق صبا مدیر شبکه فارسی بی بی سی، و فرناز قاضی زاده مجری این شبکه وسایر کارکنان آن، که با گرفتن عکس یادگاری، ذوق زده شده بودند و از ساده لوحی شجریان به شوق آمده بودند، از این فرصت استفاده کردند تا بخشی از دروغ گویی ها و ادعاهای خود را از طریق شجریان بیشتر مطرح کنند و زوایای ادعاها و دروغ های خود را گسترش دهند.

برای مردمی که سال ها فعالیت هنری شجریان را در داخل کشور شاهد بوده اند و رافت و گذشت نظام و فرصت گسترده فعالیت هنری را برای شجریان شاهد بوده اند، این پرسش اساسی مطرح است که شجریان بر چه مبنایی، خود را وسیله ای برای تبلیغات ضد انقلاب وافراد و هنرمندان مبتذل و بدون تعهد به فرهنگ و اخلاق ایرانی اسلامی، قرار داده است.

این در حالی است که همگان می دانند شجریان با هدف ایجاد حاشیه های مختلف، نظیر ملاقات و ارتباط با عوامل ضد انقلاب، هنرمندان مبتذل خارج کشور، شان خود را به اندازه افراد مبتذل و تازه کاری که برای یافتن فرصتی به خارج کشور می روند تا فعالیت زیر زمینی خود را آشکار کنند و... کاهش داده است.
تاریخ گواه آن است که مردم ایران و نهضت های منطقه، در چند دهه اخیر، مورد تهاجم و ماجراجویی و حق کشی های انگلیس و آمریکا بوده و دولت فتنه جوی انگلستان بارها به ظلم آشکار علیه ایران پرداخته است و یک هنرمند، که ادعا می کند برای ملت ایران قدم بر می دارد نباید با ساده لوحی، اجازه سوء استفاده به بنگاه سخن پراکنی دولت انگلستان یعنی بی بی سی را بدهد.

باید از شجریان پرسید که آیا در طول تاریخ کم از دولت انگلستان لطمه خورده ایم که با عوامل آن قهوه سر می کشید؟ چرا به بی بی سی اجازه داده اید که  از ساده لوحی شما استفاده کند و دستاویزی برای اهداف خود قرار دهند.

آنها کاملا مواضع خود را برای دولت و مردم ایران آشکار کرده اند و از هر ابزاری برای ضربه زدن به ملت ایران ونظام جمهوری اسلامی استفاده می کنند.

حداقل آقای شجریان باید توضیح دهد که در مقابل ظلم 100 ساله دولت انگلستان در قبال آزادی خواهی و استقلال خواهی ایرانیان، چه جوابی برای همکاران خود دارد.

نگو كه هر دو خالي بسته بوديم!

گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: سايت بالاترين وابسته به منوشه امير خطاب به جبهه اصلاحات نوشته است؛ «ما را آواره و بيچاره كرديد و حالا خودتان در مقابل رژيم به غلط كردن افتاده ايد»؟!
گفت: منظورش چيه؟
گفتم: مي نويسد؛ مدعيان اصلاحات با دروغ تقلب ما را به خيابان ها كشاندند و بعد هم به خارج فرار كرديم. اما حالا مي گويند قصد شركت در انتخابات را داريم.
گفت: كسي كه به فتنه گران وطن فروش آدم كش اجازه شركت در انتخابات نمي دهد.
گفتم: اين يارو نوشته؛ اگر تقلب دروغ بود چرا ما را به خيابان كشانديد و اگر راست بود چرا مي خواهيد در انتخابات شركت كنيد؟
گفت: طي سي و چند سال گذشته بارها تجربه شده كه گروههاي اپوزيسيون نظام از مدعيان اصلاحات گرفته تا منافقين و سلطنت طلب ها و... همه در خالي بندي سر و ته يك كرباسند.
گفتم: يارو به رفيق نامردش نوشته بود؛
من و يارم به هم وابسته بوديم
كبوترهاي يك گلدسته بوديم
به هم نبستيم پيمان مودت
نگو كه هر دو خالي بسته بوديم!

درخت (گفت و شنود)



گفت: بعد از لو رفتن ماجراي پول كلاني كه نوري زاده از عربستان سعودي دريافت كرده است، برخي از ضدانقلابيون ديگر بدجوري به او حمله كرده اند.
گفتم: مگه بقيه گروههاي ضدانقلاب فراري از آمريكا و اسرائيل و انگليس پول نمي گيرند كه به نوري زاده اعتراض كرده اند؟!
گفت: اتفاقاً نوري زاده هم خطاب به فريبا داودي مهاجر گفته است؛مواجب گرفتن از عربستان بدتر است يا كشف حجاب به خاطر دلارهاي آمريكا؟
گفتم: خب! ديگه چي؟!
گفت: وسط اين دعوا، پاي ابراهيم نبوي و محسن مخملباف هم به خاطر دريافت كمك مالي از سفارت اسرائيل به ميان كشيده شده است.
گفتم: باغباني متوجه شد كه پسربچه اي روي درخت زردآلو نشسته و مشغول خوردن است. با عصبانيت گفت؛ الان ميرم به پدرت شكايت مي كنم و راه افتاد كه برود. پسربچه گفت؛ كجا ميروي؟ بابام روي درخت گيلاس مشغوله!

نفاق از بالا پناهندگي خبرنگاران از پايين

يك عضو روزنامه توقيف شده وابسته به نفاق جديد نكات جالبي درباره دوران حضور در اين روزنامه بازگو كرد.
روزنامه زنجيره اي سلام در تيرماه 88 ضمن تحريف يك سند محرمانه وزارت اطلاعات، آشوب از پيش برنامه ريزي شده و هماهنگ با سرويس هاي جاسوسي غربي و اپوزيسيون ضدانقلاب را كليد زد و به همين دليل هم توقيف شد.
«محمد-ش» با اشاره به حضور خود در اين روزنامه و در مطلبي كه بوي سابقه سازي اپوزيسيوني براي خود جهت مصارف بعدي را مي دهد، مدعي بازداشت توسط وزارت اطلاعات در سال 66 و 16ماه بازداشت مي شود و سپس با اشاره به پركردن فرم استخدام در روزنامه سلام مي نويسد: از نظر من اين فرم فرماليته بود مانند برخي استخدام ها كه غالبا با برنامه از پيش چيده شده فرد مورد نظر استخدام مي شود. وقتي به روزنامه آمدم معلوم بود كه افراد گلچين شده اند و آنها از پيش هم اطلاعاتي از من داشتند و هم مرا مي شناختند و براي همين هم همان روز فعاليتم را شروع كردم. اولين ديدارم با سعيد حجاريان (از معاونين مستعفي ري شهري در وزارت اطلاعات) بود. او نخست مرا به سرويس سياسي برد تا با ابراهيم اصغرزاده آشنا كرد... من در سرويس گزارش از همان پيش شماره روزنامه مشغول شده بودم كه از حاجي آقاموسوي خوئيني برايم پيغام آوردند كه نبايد در روزنامه كار كنم و البته بعد از چند روز دوباره پيام آورده شد كه مي توانم كار كنم به شرط آنكه فقط فعاليت اجرايي داشته باشم و نوشته اي از من چاپ نشود. اما خصوصا با زمزمه هاي انتخابات رياست جمهوري اين اجازه را يافتم كه 50 مقاله و گزارش بدون نام و بعدها با نام اصلي و مستعار در روزنامه منتشر كنم. اين روند تا سالگرد دوم خرداد 76 ادامه داشت تا اينكه گزارش «دوم خرداد» انقلاب در انقلاب را نوشتم و بعد مجبور شدم مطالب بعدي را با اسم مستعار بنويسم.
وي با انتقاد از فرصت طلبي هاي گردانندگان روزنامه سلام، همين امر را يكي از دلايل به بن بست رسيدن سلام پيش از تعطيلي توصيف كرد و نوشت: از نظر من و خيلي ها، استفاده خاتمي از همان مديران اسبق و آزموده شده ها و نيز بيش از حد مماشات كردن و عقب نشيني از روندي كه برايش ترتيب مي دادند و يكي ديگر از دلايل تعطيلي سلام هم اين بود كه با آغاز دوران رياست جمهوري خاتمي، اكثر نيروهاي روزنامه مسئوليت هايي (اعم از دولتي و غيردولتي) به دست آوردند و در حال تجميع و تكميل و تقويت رانت به دست آورده بودند. من به محسن ميردامادي گفتم خاتمي براي موفقيت بايد به دنبال اصلاحات باشد. او هم گفت درست است همين كار را مي كنيم اما ظاهرا برخي از آنها عجله داشتند كه اصلاحات اقتصادي را ابتدا از خود شروع كنند، مخصوصا كساني كه خيلي دير آمده بودند و عجله هم داشتند كه زود هم بروند! و البته هميشه هم ادعا مي كنند كه از هيچ رانتي استفاده نكرده و نمي كنند...!
وي همچنين درباره موسوي خوئيني ها مدير مسئول سلام نوشت: من در تاريخ 20 آبان 73 به خاطر نوشتن گزارشي با عنوان «خط قرمز» توسط مدير مسئول و در پاسخ به يك پرسش (ظاهرا خواننده!!) در ستون مخصوص «الو سلام» از نوشتن در روزنامه محروم شدم. «موسوي خوئيني »؛ نوشت: «هرچند كه آن مطلب مورد تاييد مديريت سلام نبود و به همين جهت نويسنده و تهيه كننده آن براي هميشه از نوشتن در سلام محروم شد، ولي خالي از نكات مفيد هم نبود»!
«محمد-ش» در اين نوشته به فرصت طلبي برخي اعضاي روزنامه سلام و واسطه تراشي آنها براي همكاري با سرويس هاي بيگانه و رسانه اي آنان (كساني نظير مراد ويسي بيامه و...) كه حتي تا مرز پادويي و فعاليت هاي خرده پا هم پيش رفته اند، اشاره مي كند و مي نويسد: بعضي از افراد روزنامه سلام و دنباله هايش، راديو و تلويزيونهاي خارجي مثل «بي. بي. سي» و «راديو فردا» را قبضه و كارشناس آنجا شده اند! و لذا مصاحبه كننده و مصاحبه شونده هم معلوم است! و براي همين است كه هميشه هم همين آقايان هستند كه در بازار بورس سياست همواره روي ويترين و مانيتور اخبار حضور دارند و هستند! مراد ويسي مسئول شيفت شب روزنامه چه سروصدايي به كمك همان رانتي كه ايشان و دوستانش منكر آن هستند، بعد از اين بپا كردند، كه يكي از آن اين است كه وي هم اكنون در راديو فردا استخدام و كارشناس مسائل ايران شده است!؟

ابعاد خسارت اپوزيسيون از نفوذ اطلاعاتي جمهوري اسلامي


شوك گسترده ناشي از انتشار خبر نفوذ وزارت اطلاعات در ميان اپوزيسيون مقيم خارج، با وجود سپري شدن 72ساعت از انتشار فيلم مربوطه، همچنان محافل ضد انقلاب را تكان مي دهد.
گزارش مستند «الماسي براي فريب» كه روايت فريب طيف گسترده اي از ضد انقلاب و تخليه اطلاعاتي و سازماني آنها در قالب پروژه تشكيل دولت در تبعيد است، موجب طرح اين پرسش شده كه كدام محافل اسباب رخنه وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي را فراهم كردند و اعماق آسيب اين رخنه اطلاعاتي تا كجا بوده است؟
پايگاه اينترنتي گويانيوز وابسته به سازمان سيا در واكنشي آميخته به خشم و تأسف و به قلم يكي از عناصر تجزيه طلب نوشت: پروژه «الماس فريب» قصه كساني است كه ناخواسته بسوي سراب گام برداشتند، و با گندم نماي جوفروش «معامله» كردند.
برخي از چهره هاي مشتاق اپوزيسيون، مدحي را به عنوان «محقق» به اروپا آوردند، و همانند مار افعي در آستين پروراندند و نوازش دادند تا در فرصت مناسب نيش زهرآگين خود را در بدن اپوزيسيون فرو برد. اين نه اولين «عمليات نفوذي اطلاعات» است و نه احتمالاً آخرين آن خواهد بود. گذشته از اينكه چه كس و يا كساني و با چه انگيزه هايي درب دژ اپوزيسيون برونمرزي را بر روي اين «اسب تروا» باز كردند.
هنر ما نه در كبر كاذب بلكه در تواضع و حتي شهامت عذرخواهي مي باشد. به خصوص اكنون كه ثابت شده آن «درياي اطلاعات ارزشمند» سرابي بيش در برهوت فريب نبوده است. سرابي كه بر تشعشع امواج وهم انگيز و تلالو الماس گونه آن، سربازان گمنام امام زمان به كمين عقل و هوش اپوزيسيون عطش زده نشسته بودند.
گويانيوز با بيان اين كه در پي نفوذ سيستم امنيتي ايران به نشست پاريس، نشست آتي در لندن زير سؤال است، نوشت: آيا همسنگري و هم آوايي در كنفرانس مطبوعاتي و عهد اخوت بستن در پشت درهاي بسته با يك عنصر مشكوك، و حتي ضبط يك جلسه بسيار حساس و خصوصي بر روي ويدئو حاكي از ناهنجاري در دورانديشي سياسي و فقدان مداقه لازم نيست؟ اگر حقيقتاً بپذيريم كه در صداقت اين افراد، كه به گفته خويش هر كدام حدود 40 سال تجربه سياسي در سطح بين المللي دارند شكي نيست؛ در مورد صلاحديد، توانايي قضاوت و بصيرت سياسي آنها چه مي توان گفت؟ سايت ايران گلوبال نيز با طرح اين پرسش كه «چه كساني باعث اعتماد اپوزيسيون به نفوذي وزارت اطلاعات شدند؟» نوشت: نخستين بار نام مدحي را از زبان عليرضا نوري زاده شنيديم. نوري زاده مدعي بود مدحي عامل نفوذي وي است. همان روزها سايت روز آن لاين مصاحبه اي با مدحي داشت و پس از آن بود كه مسابقه رسانه هاي اپوزيسيون براي مصاحبه با مدحي شروع شد و مصاحبه پشت مصاحبه! حالا اما گندش درآمده كه مدحي خودش جاسوس نفوذي جمهوري اسلامي در ميان اپوزيسيون خارج از كشور بوده است.
نويسنده وبلاگ «دلقك ايراني» نيز كه از لندن با بالاترين همكاري مي كند، درباره غافلگيري اخير اپوزيسيون نوشت: اينك اگر هر آنچه در ايران نقل شده درست باشد- چون فيلم و سند هم پخش شده حداقل در مورد اپوزيسيون خارج از كشور نمي تواند عاري از حقيقت باشد- اين سؤال بديهي پيش مي آيد كه چطور اين همه دستگاه هاي عريض و طويل و اين همه اسامي دهان پركن اپوزيسيون نتوانسته اند به ماهيت اين آدم پي ببرند؟ خود همين جاي تعجب و بيشتر از آن جاي تأسف دارد.
اين ضدانقلاب در به در مقيم لندن مي افزايد: خدا كند در روزهاي آينده، همه آناني كه در اين پروژه تله گذاري، احمقانه عمل كرده و بدام افتاده اند توضيحي قابل قبول بدهند. والا تتمه هر آنچه از اعتماد به اين كاركشتگان سياسي و تحليلي و كارشناسي مانده بود يكجا بايد هوا شده و از بين رفته است. البته از نظر شخصي من خيلي هم بد نيست اميد بريدن از آدم هاي بي مسئوليت. حداقل فايده اش هم اينست كه ديگر كسي به توهمات اپوزيسيون خارج از كشور كمترين شانس هاي شخصي اش براي زندگي در ايران را رها نمي كند و آواره نمي شود در سرگرداني بلاتكليف رهبران سياسي!
نويسنده وبلاگ «دارا ايراني» هم از ديگر همكاران دايمي بالاترين است كه مي نويسد: بيچاره كساني كه فريب مدحي را خوردند و بازهم بيچاره كساني كه فرياد مي زدند اين آدم مال خود رژيم است ولي كسي صدايشان را نشنيد. مدحي به ايران بازگشت و در برنامه «الماس فريب» شركت كرد و رژيم هم اپوزيسيون زودباور و ساده لوح ما را تا توانست به سخره گرفت تا از خود بپرسيم، ما كجا هستيم، چه مي خواهيم و به كجا مي رويم؟ از كجا معلوم مانند مدحي ها بازهم نباشند شايد بسياري از كساني كه فرياد برائتشان از رژيم گوش فلك را كر مي كند خودشان وابسته به جمهوري اسلامي باشند. شايد آنها هم نفوذي باشند. ما نمي دانيم. فقط مي دانيم اپوزيسيون ما روزنامه نگاران ما و بسياري از ما فريب مدحي را خوردند مدحي جاسوسي بود كه ما را دوست نداشت.
اما بخوانيد از تحليل يكي از همكاران گويانيوز كه مشتركاً با «خودنويس» نيز همكاري دارد و در خودنويس نوشته است؛ بديهي است مدحي به عنوان ابزار كسب اطلاعات، خسارت حيثيتي سنگيني به اهل سياست و اپوزيسيون خارج از كشور وارد آورده است. اكنون بحث بر سر اين است كه وقتي اهل رسانه در جاي اهل سياست مي نشينند و اهل سياست، نقش اهل رسانه را بازي مي كنند، خسارت بازي اطلاعاتي چنين سوژه اي به هر دو طرف وارد مي شود اين تجربه اول نبود و تجربه آخر هم نخواهد بود. از سوي ديگر همين ماجرا باعث بي عملي بيشتر رسانه اي و سياسي اپوزيسيون خواهد شد.

هزینه بیت‌المال برای تبلیغات‌انتخاباتی شما و آشوب‌خیابانی اشکال نداشت؟

 
 تلاش گسترده هاشمی رفسنجانی برای بازیابی وجهه سیاسی به شدت مخدوش شده‌اش در هفته‌های اخیر و با فضاسازی جریان انحرافی وارد فاز جدیدی شده است به نحوی که هاشمی رفسنجانی که به تازگی حتی برای ریاست مجلس خبرگان نیز از سوی خبرگان ملت مناسب شناخته نشد، در گفتگوها و سخنرانی‌های مختلف، به بهانه حمله به جریان انحرافی تلاش می‌کند تا مدعیات خود در ایام فتنه را به اثبات برساند.

به گزارش رجانیوز، در حالی که پیش از این برخی دلسوزان با توجه به سوابق سیاسی و اقتصادی بسیاری از اعضای اصلی جریان نفوذی و یاران مشایی در دولت همچون طه هاشمی، ملک زاده، موسوی، جهانگیری و پیوند واضح و غیرقابل انکار این جریان با کارگزاران سازندگی و یاران هاشمی رفسنجانی، اقدامات جریان نفوذی در دولت را در راستای منافع سیاسی هاشمی رفسنجانی ارزیابی می‌کردند، نتایج فضاسازی یک ماه اخیر جریان نفوذی که منجر به فعال‌تر شدن این جریان برای احیای مجدد وجهه سیاسی خود شده است به این فرضیه قوت بخشیده است. به نحوی که هاشمی در روزهای گذشته با استفاده از فضای رسانه‌ای ایجاد شده به‌واسطه طراحی جریان نفوذی، آنچه در دل داشت را صراحتا بیان کرد و جریانی شبیه آنچه را که در ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری دهم علیه احمدی‌نژاد ایجاد کرده بود، آغاز کرد.

هاشمی پنج شنبه گذشته در مراسمی که از آن با عنوان بزرگداشت حماسه‌سازان جامعه پزشکی در دوران جنگ تحمیلی یاد می‌شد، در سالن همایش‌های روزنامه اطلاعات ضمن بیان برخی اتهامات گفته است: "فریبکاری‌ها موقت است آمار دروغ دادن، ادعای دروغ کردن، پول بیخودی مصرف کردن که مردم می‌فهمندیک بازی است و بیت‌المال را به غارت بردن برای خرید چند رای و امثال این چیزها دیگر در مردم جواب نمی‌دهد؛ حتی اگر مردم نیاز داشته باشند، این پول را می‌گیرند ولی لعنت‌شان هم می‌کنند."

این فرار به جلوی هاشمی رفسنجانی با حمله به دولت که با استفاده از آتش تهیه‌ای که روزهای اخیر مجلس برای او فراهم کرده صورت می‌گیرد، در حالی است که بسیاری این اقدامات را  تلاش هاشمی برای به فراموشی سپردن نقش و جایگاهش در فتنه 88 تحت شرایط فعلی و فعالیت‌های جریان انحرافی می‌دانند.

هاشمی درحالی با نیم نگاه به مصوبه تحقیق و تفحص اخیر مجلس، دولت را متهم به استفاده از بیت‌المال برای کسب رأی کرده است که اعترافات متهمان دادگاه متهمان فتنه 88 روایت کننده نوع نگرش خانواده هاشمی به هزینه بیت‌المال و نحوه مصرف آن در انتخابات در جهت منافع شخصی و سیاسی است.

چنانکه "حمزه کرمی" در سخنان خود، ضمن بیان نقش مهدی هاشمی رفسنجانی در دامن زدن به آشوب‌های خیابانی در سال 88، رویکر مهدی هاشمی به هزینه بیت المال در انتخابات را اینگونه بیان می‌کند: از سال 82 به توصيه محمد هاشمي رفسنجاني به سازمان بهينه سازي مصرف سوخت رفتم. وقتي وارد آن سازمان شده و شروع به كار كردم در خلال كار متوجه قصد حضور آيت الله هاشمي رفسنجاني در انتخابات دور نهم شدم. بايد بگويم كه در سازمان بهينه سازي مصرف سوخت نيز مهدي هاشمي نقش موثري داشت. وي معتقد بود كه انتخابات در ايران با پول بيت المال برگزار مي‌شود و اعتقادي به هزينه شخصي براي انتخابات نداشت. لذا بنده با وي صحبت كردم و البته گوشزد هم كردم كه استفاده از پول بيت المال در انتخابات جرم است ولي مهدي هاشمي نمي‌پذيرفت.

کرمی همچنین تاکید کرد: سازمان بهينه‌سازي مصرف سوخت بايد در جهت كاهش و بهينه سازي مصرف سوخت كار مي‌كرد. البته شركت‌هاي مختلفي هم با اين سازمان قرارداد داشتند كه از جمله اين شركت‌ها شركتي با مديريت امير علي آقاياري بود كه كار اين شركت نيز ساخت تيزر‌هاي تبليغاتي و در كل تبليغ بود. همه روساي اين شركت‌هايي كه با سازمان بهينه سازي قرارداد داشتند از دوستان مهدي هاشمي بودند و آمادگي گرفتن پول تحت عنوان بهينه سازي و تبليغات انتخاباتي براي كانديداي مد نظر مهدي هاشمي را داشتند و اين شركت‌ها با سند سازي‌هاي صورت گرفته، موظف شدند كه كار تبليغاتي براي مهدي هاشمي انجام بدهند. مثلا يك شركت 500 ميليون تومان براي چاپ يك ميليون جلد كتاب پول دريافت كرده بود در حالي كه تنها 25 هزار جلد كتاب شد و مابقي پول صرف تبليغات مورد نظر مهدي هاشمي شد.

این اظهارات حمزه کرمی درباره استفاده رسمی و علنی فرزند هاشمی رفسنجانی از بیت‌المال برای تبلیغات انتخاباتی پدرش در همان زمان بازتاب گستردهای داشت اما مهدی هاشمی حاضر نشد تا برای تکذیب این سخنان به ایران بیاید و در دادگاه حاضر شود.

اگر واقعاً بي شماريم چرا هيچ جا نيستيم؟!


بعضي وقت ها حرف حساب را بايد از زبان ديوانه ها شنيد از جمله حرف حساب «مجمع ديوانگان» كه در بالاترين منتشر شده است.
نويسنده «مجمع ديوانگان» كه با شبكه ضدانقلابي مذكور همكاري مي كند با اشاره به انتشار بيانيه هاي جعلي گاه به گاه در فضاي رسانه اي آن هم با ادبيات تند و تحريك آميز و دعوت به اغتشاش مي نويسد: تا آنجا كه ذهن ياري مي كند از ميان فعالان اپوزيسيون داخل كشور بجز معدود چهره هاي شاخص مدت هاست كه ديگر شخص يا گروهي براي پيگيري جنبش اقدام آشكاري نمي كند. اين وبلاگ افزوده است: كساني بيانيه هايي با امضاهاي ناشناس منتشر مي كنند؛ «جمعي از كارمندان وزارت كشور»، «گروهي از رزمندگان و جانبازان جنگ»، «تعدادي از سرداران دفاع مقدس» و الخ، بي پايه تر و بي خاصيت تر از همه اين نامه هايي كه گاه حتي ارزش خواندن هم ندارند، فراخوان هايي است كه به اسم «گروهي از دانشجويان سبز» منتشر مي شود و اتفاقا انتظار دارد كه ديگر به واسطه درخواست اين گروهي كه حتي شهامت ندارند نامشان را هم ذكر كنند به خيابان بريزند، جانشان را كف دستشان بگيرند و دانشگاه را تعطيل كنند و ال كنند و بل كنند. طبيعي است كه در اين سكوت سهمگين افراد و معدود جنبندگي سايه هاي گمنام، هزينه هر كسي كه گامي پيش بگذارد بالا خواهد رفت. اما پرسش اين است كه اگر ما به واقع بي شماريم چرا مي ترسيم؟

انگل (گفت و شنود)


گفت: يكي از كاربران سلطنت طلب فيس بوك خطاب به آقا رضا ربع پهلوي نوشته است؛ از آنهمه اموالي كه خودت، مادرت و پدر و پدربزرگت غارت كرده اند چند هزار دلار هم به ما بده كه در آمريكا مجبور به گدايي نباشيم!
گفتم: اگر مي خواستند پس بدهند كه نمي دزديدند.
گفت: يك سايت سلطنت طلب در پاسخ به اين كاربر فيس بوك نوشته است، «بايد شاهزاده رضا پهلوي را به خاطر خودش و پدر و پدربزرگش دوست داشته باشيم نه پول و ثروتش»!
گفتم: عجب كاسه ليس پاچه خواري؟!
گفت: همين سايت سلطنت طلب نوشته است «علاقه به رضا پهلوي در خون تمام سلطنت طلبان وجود دارد»!
گفتم: يارو به دوستش نوشت؛ تو در تمام سلول هاي بدنم جا داري. ديروز رفتم دكتر، خونم رو آزمايش كرد و گفت؛ انگل داري!

فائزه هاشمی:نمیگویم "امام" و "مقام معظم رهبری"؛ می گویم "آقای خمینی"،"آقای خامنه ای"

به گزارش جهان، سید محمد هادی طباطبایی برادر مدیرمسئول نشریه نسیم بیداری که اخیرا این نشریه مصاحبه ای با فائزه هاشمی داشته است، در وبلاگ خود "وبلاگ گوشه نشین" خبر داده که فائزه هاشمی در تماسهایی با این نشریه به استفاده از برخی کلمات در متن مصاحبه اعتراض کرده و خواستار عذرخواهی این نشریه شده است.

بر اساس آنچه که سید محمد هادی طباطبایی در وبلاگ خود نقل کرده، فائزه هاشمی در اعتراض به بخش هایی از متن مصاحبه اش گفته است: از قول من نوشته شده "مقام معظم رهبری"، من اصلا توی عمرم اینو نگفتم، همیشه میگم آقای خامنه ای! اصلا این برای من خوب نیست که از زبون من بنویسن مقام معظم رهبری، این حرف من نیست و اصلا به ادبیات من نمیخوره..."

فائزه هاشمی در بخش دیگری از سخنان خود افزوده است: "از قول من نوشتن که "آقای هاشمی، یار امام بوده"، درحالی که من اصلا به آقای خمینی نمیگفتم امام، همیشه میگفتم و الان هم میگم آقای خمینی؛ و اصلا قبول ندارم که آقای هاشمی، یار آقای خمینی بودن و از این حرفا، بلکه میگم همراه امام بودن و به ایشون کمک کردن..."!

به گفته این مدیر نشریه نسیم بیداری، فائزه هاشمی رفسنجانی از این نشریه خواسته بود که هرچه زودتر اصلاحیه ای به خبرگزاریها و سایتها و روزنامه ها ارسال کنند تا آبروی "فائزه" نرود!

هجمه سبز در گیشه اخراجی ها

بالاخره همان چیزی که انتظارش را داشتیم رخ داد و بی بی سی و بالاترین و صور اسرافیل و کارگزاران نظام استکبار جهانی به ویژه همه اعضاء بی سند جنبش سبز که به واسطه همراهی با منافقین کددار شده اند، خودشان سه دور، همسایه ها دو دور و بچه هایشان که هنوز مشغول دیدن فیلم اخراجی های 3 هستند، رسما اعلام کردند این فیلم را تحریم کنید و به جایش یا پت و مت ببینید یا جدایی لیلی از مجنون را ، غافل از اینکه ملت ما سالهاست همه تحریم ها را دور زده و دیگر تحریمها اثری ندارد

قرار ما این نبود، حداقل اینها که اعتقاد دارند خیلی بی شمارند و همه مردم گوش به فرمان شان هستند چند هفته صبر می کردند و آمار می گرفتند که چند نفر به حرفشان گوش دادند و از تحریمها حمایت کردند. شما دقت کنید پس از تحریم اول شورای امنیت علیه ایران، دو ماه طول کشید تا خودشان عین چیز پشیمان شدند و آمدند قرارداد بستند، پس از تحریم دوم هم یک ماه نشد که آلمان اعلام کرد قرار است قرارداد میلیاردی با ایران امضاء کرده، تحریم های سوم و چهارم هم که به چند هفته نرسید و همه اش توسط خودشان بی اثر شد، فلذا انتظار ما این بود که چند هفته صبر می کردند تا ملت از اینها حمایت کنند بعد فیلم را پخش می کردند که حداقل خودشان ضایع نشوند نه اینکه امروز تحریم کنند، فردا خودشان همه فیلم را در اختیار مردم بگذارند که اخراجی ها را ببینید و به ریش نداشته ما بخندید، بلاخره تحریم هم قاعده و قانون دارد

به نظر من اینها لگد به بخت خودشان زدند و آبروی نداشته خودشان را بردند، بدبخت آنهایی که می نشینند پای برنامه های اینها و برای آزادی بیان شان افسوس می خورند غافل از اینکه همین مهدی خزعلی بدون اینکه شرم کند و از خجالت آب بشود رسما اعلام کرد دیدن اخراجی های 3 حرام است و هر کس دید با خودش می رود جهنم یا همین بی بی سی که تا دیروز 200 ساعت برنامه ساخت و این همه تبلیغ کرد که به ملت بفهماند جای شهدا در دانشگاه ها نیست و این شهدا خشونت طلب بودند و اگر مادران شان عقل داشتند بچه شان را جلوی گلوله نمی فرستادند امروز برای رضایت دل خانواده های شهدا، اخراجی ها را تحریم کرد و گفت ده نمکی آبروی شهدا را برد و ما با مادران شهدا ابراز هم دردی می کنیم. یا همین فیس بوک و بالاترین و بقیه گاگولها که تا دیروز حامی تحریم بودند امروز لینک اخراجی ها را زدند تنگ سایت شان که بیایید ببینید و لذت ببرید، گور بابای نادر و سیمین خودشان می خواستند جدا نشوند

البته فکر نکنید این اولین بارشان بود تا دیروز می گفتند ندا را بسیجی ها کشتند آخرش معلوم شد کار خبرنگار بی بی سی بود، اعلام کردند 2 میلیون آدم در 25 بهمن به میدان آمدند ما رفتیم و شمردیم سرجمع 250 نفر هم نمی شدند، گفتند شهید ژاله آدم ما بود بعد الظهر معلوم شد بنده خدا بسیجی و حامی نظام بود و به دست همین ها کشته شد، گفتند اخراجی ها را تحریم کنید و دیدنش حرام است امروز خودشان لینک میدهند و سی دی اش را پخش می کنند و ...

اصلا بگذارید هر غلطی خواستند بکنند ما که امشب با خانواده مهمان اخراجی هاییم به قول خود ده نمکی که در وبلاگش نوشت "چه بکشیم و چه کشته شویم پیروزیم  و حالا هم مردم اخراجی ها را چه  در خانه ببینند و چه  بر پرده سینما پیروزیم [چون هدف رساندن پیام فیلم به همه مخاطبین بود نه چیز دگری]."

منبع: طنز سیاسی

تا دلتان بخواهد آب رفتيم اما از رو نرفتيم (خبر ويژه)


«ما اپوزيسيون رژيم حرف نداريم! كلاً باحاليم! و همديگر را سركار مي گذاريم يك به يك! اين از هوش زيادي ماست».
اين مطلب را سايت ضدانقلابي گويانيوز به قلم يكي از همكاران خارج نشين خود مورد تاكيد قرار داد و نوشت: ما خيلي... چه جوري بگم كه بهمان برنخورد؟ خيلي... راستش سخت است بگم. همان ديگه... ادبي اش مي شود زرنگ. همچنين همديگر را سركار مي گذاريم كه طرف اصلاً نفهمد چه جوري سركار رفت.
گويانيوز با اشاره به دعوت هاي گاه به گاه براي خياباني شدن و در عين حال مفقود بودن از عرصه مي نويسد: مثلاً اين روزها افتاده ايم روي دور دوست داشتن موسوي و كروبي. در انتخابات از خوبي هايشان گفتيم، مثلاً تعدادمان 100 نفر بود، بعد شديم 80 نفر. بالاخره كار و زندگي داشتيم. آمديم خيابان و حاميان حكومت هم آمدند. اوضاع قمر در عقرب شد. اين «ما» اينجا شده بود حدود 40 نفر. بعضي هامان به خاطر تعطيلي مدرسه، مجبور بوديم برويم شمال. تهديد كرديم كه اگر كي و كي را بگيرند، قيامت مي كنيم، خودمان هم باورمان شد. اما هيچ اتفاقي نيفتاد و ما (تقريباً همه آن 40نفر) پاي كامپيوتر نشسته بوديم ببينيم ايران چه جوري قيامت مي شود.
اين ضدانقلاب فراري ادامه مي دهد: امان! امان از دست خودمان! هرچه بگويم با حاليم كم گفته ام. از رو هم نمي رويم. كم نمي آوريم. غرش مي كنيم در همين فيس بوك و بالاترين كه طبق شمارشگر بالاترين، كاربرانش 10، 12 هزار نفر بيشتر نيستند. ديگه فكر نمي كنم موسوي و كروبي هم خيال كنند ما مرد جنگيم. معلومه كه ما هم مثل دايي جان ناپلئون، فوق فوقش در جنگ ممسني شركت كرده ايم...
اعتراف گويانيوز به رفتار كلاهبردارانه اپوزيسيون در حالي است كه در هفته هاي اخير عناصر خارج نشين مدام به تحميق معدود مخاطبان خود در داخل ايران پرداخته اند. در اين ميان عناصر جديداً فرار كرده نظير برخي روزنامه نگاران زنجيره اي و شبه اصلاح طلبان، بيشترين انرژي را براي شير كردن مخاطبان به خودزني صرف مي كنند و از آنها مي خواهند ناموس و شرف داشته باشند و غيرت به خرج بدهند و اهل كوفه! نباشند. حال آن كه خود در لس آنجلس و نيويورك و لندن و برلين و آمستردام و پاريس مشغول عياشي و هرزه گردي هستند.

خاتمی:کروبی و موسوی عزیز نه فاسدند ‌نه ‌ضدانقلاب!

محمد خاتمی با اظهار عصبانیت از حصر خانگی موسوی و کروبی گفت: چرا باید کسانی چون جناب مهندس موسوی و جناب آقای کروبی و همسرانشان که سابقه درخشان در انقلاب و جمهوری اسلامی دارند و در دلبستگی شان به اصل انقلاب و نظام تردیدی نیست دچار حصر و محدودیت شوند و بی محابا به انواع تهمت ها متهم شوند.



به گزارش جهان به نقل از صراط :وبسات رسمی این همدست جرج سروس صهیونیست به نقل از وی افزود:

خاتمی در دیدار با جمعی از اساتید ضدانقلاب دانشگاه ها با تاکید بر این که حصر خانگی موسوی و کروبی موجب رادیکالتر و بحرانی تر شدن فضای جامعه ایران می شود ، گفت: "با کمال تأسف چنین اقدام هایی سبب می شود که زمینه ای فراهم آید تا کسانی که نه نظام را قبول دارند و نه خیر ایران و ایرانی را می خواهند میدان داری و احیاناً از احساسات پاک مردم بخصوص جوانان سوء استفاده کنند."

این اعلام همدستی آشکار خاتمی با ایادی اسرائیل در ایران در حالی صورت گرفته که عده ای ساده لوح در داخل ایران اخیرا تلاش کرند شخصیتی معترض نسبت به تندروی های موسوی و کروبی از خاتمی بسازند.

به گزارش صراط نیوز شریک سیاسی راسموسن صهیونیست در بخش دیگری از سخنان خود با فرافکنی درباره هویت خائنانه سران فتنه ۸۸ و لاپوشانی همدستی آشکار خودش و دیگر فتنه گران با دستورات سرویسهای جاسوسی آمریکا و اسرائیل خاطرنشان کرد: "وقتی بنا باشد همه مسؤولان طراز اول که مورد تأیید امام، مردم و رهبری بوده اند انسانهای فاسد، منحرف و ضد انقلاب معرفی شوند آیا مردم جهان حق ندارند این شبهه را پیدا کنند که پس حاصل انقلاب، فساد و انحراف بوده است؟

خاتمی همچنین پا را از این هم فراتر نهاد و خواستار آزادی جنایتکارانی شد که به جرم قتل و غارت مردم بیگناه در جریان فتنه سال گذشته زندانی شده بودند. وی عمال سازمانهای جاسوسی موساد و سیا را انسانهایی صادق مومن خطاب کرد!

بسیاری از صاحب نظران مسائل سیاسی - امنیتی بر این باورند مهره اصلی کودتای مخملی سال گذشته نه موسوی و نه کروبی، بلکه خاتمی بوده است.

گفتنی است هم اکنون قصور دستگاه قضایی در برخورد قاطع با این فتنه گر خائن باعث به وجود آمدن موج اعتراضات میلیونها ایرانی ای شده که از ۹ دی ۸۸ تاکنون شعار مرگ بر موسوی و کروبی و خاتمی را سرداده اند. بسیاری براین باورند که کوتاهی دستگاه قضایی باعث زبان درآوردن این همدست جانیان سال گذشته شده است.

تكميلي: فائزه هاشمي بازداشت و طبق معمول آزاد شد! +عكس

 

فائزه هاشمي رفسنجاني كه در تمام تجمع‌هاي غيرقانوني بعد از انتخابات سال 88 تاكنون حضور داشته است، عصر امروز در خيابان ولي‌عصر(عج) بالاتر از تقاطع فاطمي بازداشت شد.

به گزارش رجانیوز، فائزه هاشمی در حالي بازداشت شد كه در حال تحريك كردن عابران پياده در اين مسير براي تجمع و سردادن شعار عليه نظام بود.

فائزه هاشمی، در جریان ناآرامی های 30 خرداد امسال نیز، به همراه برخی بستگانش، از جمله دو دختر خود و همسر حسین مرعشی در میان آشوبگران حضور یافت که که همگی توسط ماموران حافظ امنیت دستگیر شدند اما با وساطت‌های انجام گرفته، بازداشت آنان بیش از دو روز طول نکشید. آن زمان گفته شد آقاي اكبر هاشمي رفسنجاني در واكنش به حضور فرزندش در آشوب روز 30 خرداد ادعا كرده است كه وي براي خوردن ساندويچ در اين محل حضور داشته است.

فائزه هاشمي همچنين در جريان هتك حرمت عاشوراي حسيني در سال گذشته نيز در كنار عناصر ضدانقلاب، بهايي‌ها، عوامل منافقين و سلطنت‌طلب‌ها به ميدان آمد و به تحريك و افزودن بر دامنه ناآرامي‌ها پرداخت.

حضور فائزه هاشمي در تجمع‌هاي غيرقانوني متعدد روزهاي 25 خرداد، 30 خرداد، روز قدس، 13 آبان، 16 آذر، روز عاشورا در سال 88 و تجمع غيرقانوني امروز به دعوت ضدانقلاب مقيم خارج در حالي است كه تاكنون برخورد قضايي با وي انجام نشده است، به طوري كه در جريان بازداشت 30 خرداد 88 نيز بيش از چند ساعت در بازداشت نماند.

قوه قضائيه تاكنون تأكيد كرده است كه به محض ورود مهدي هاشمي به كشور با او برخورد خواهد كرد اما با وجودي كه فائزه هاشمي در كشور حضور دارد، تاكنون وي را احضار و با او برخورد نكرده است.

تكميلي:

فائزه هاشمي ساعاتي پس از بازداشت طبق روال دفعه قبل آزاد شد. وي در اظهارات اوليه خود پس از بازداشت انگيزه‌اش از حضور در اين منطقه را خريد لباس عنوان كرده اما توضيح نداده است كه چه ارتباطي ميان خريد لباس در اين روز خاص و تحريك عابران به سردادن شعار و درگيري با مأموران انتظامي وجود دارد.

در عين حال، مشخص نيست چرا در حالي كه بازداشت‌شدگان روز 25 بهمن قرار است فعلاً دربند باشند و حتي ممكن است تعطيلات سال جديد را نيز در بازداشت به‌سر ببرند، فائزه هاشمي با سابقه حضور فعال در تجمع‌هاي غيرقانوني، براي دومين بار بازداشت و به فاصله چند ساعت آزاد مي‌شود كه اين البته مي‌تواند درس عبرتي نيز براي فريب‌خوردگاني باشد كه به اميد افرادي مانند او به صحنه ناآرامي‌ها مي‌آيند و سپس گرفتار مي‌شوند.

فائزه هاشمي رفسنجاني هنگام بازداشت، وقتي كه خبرنگار ايرنا از او سوال كرد هدف شما از حضور در خيابان در اين ساعت از روز چه بود گفت: جوابي به شما نمي‌دهم شما اگر جوابي مي‌خواهيد بايد به دفتر من بياييد تا آزادانه با هم صحبت كنيم.

وقتي كه ايرنا از او پرسيد شما كه مدعي هستيد چرا به نيروهاي امنيتي توهين مي‌كنيد؟ اظهار داشت: من پاسخي به شما نمي‌دهم.

زماني كه فائزه هاشمي درخواست آب كرد، خبرنگار ايرنا براي او آب آورد و گفت چيز ديگري نياز نداريد؟ او در پاسخ به خبرنگار ايرنا گفت: ژست آدم هاي حق به جانب را نگيريد و من با شما هيچ صحبتي ندارم.

20 ماه بیانیه‌نویسی، هتـاکـی و آتـش‌افروزی موسوی

 
 

 

شبکه ایران- میرحسین موسوی پس از 20 سال خانه نشینی و به دلیل آنچه که ادعا کرد « احساس خطر از وضعیت موجود» بوده، وارد عرصه سیاسی و کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری دهم شد.

او خود را « نخست وزیر محبوب امام» نامید و در میتینگ های انتخاباتی اش که انتقاد علما و اساتید اخلاق را برانگیخت، از اسلام و قانون اساسی و جمهوری اسلامی سخن گفت. موسوی برای جلب نظر متدینین حتی ولایت فقیه را از ارکان مهم نظام و قانون اساسی توصیف کرد.

لج بازی، توهم و افکار واقعی میرحسین زمانی فرصت بروز پیدا کرد که تحت تأثیر تبلیغات افراطیون همراهش علیه باشکوه ترین مصداق مردم سالاری در تاریخ ایران شورش کرد و فریاد آشوب سر داد.

موسوی که هیچ سندی برای اثبات ادعای تقلب و پیگیری آن از راه قانون نداشت، توصیه نزدیکانش که وابستگی آنان به بیگانگان روشن بود را بهترین شیوه برای رسیدن به قدرت تشخیص داد و هرگز حاضر به پذیرش خواسته ملت نشد.

او با صدور ده ها بیانیه افراطی هوادارانش را به ایستادگی مقابل قانون و رأی مردم با اغتشاش خیابانی فراخواند و کوشید با کمک محافل سیاسی و رسانه ای غربی و صهیونیستی، مسئولان جمهوری اسلامی را وادار به چشم پوشی بر حضور 40 میلیونی ملت ایران کند؛ آرزویی که هرگز محقق نشد.

حمایت و تبلیغات رسانه های صهیونیستی و غربی هم از موسوی و جریان فتنه بر کسی پوشیده نماند اما سران رژیم صهیونیستی و امریکا و دیگر دشمنان انقلاب اسلامی که جز بر پایه استراتژی های خود سخن نمی گویند، چندین بار اسم « میرحسین موسوی» را مورد اشاره و حمایت ویژه قرار داده اند.

میرحسین گرچه بطور رسمی از این حمایت ها سخنی نگفت اما با تکیه بر آنها تا جایی پیش رفت که عزیزترین مقدسات و زیربنایی ترین اصول و مبانی انقلاب و نظام اسلامی را زیر سؤال برد و مورد هتاکی قرار داد؛ اصولی که پیش از انتخابات بارها به آن ابراز وفاداری کرده بود.

او در همین راستا، ده ها بار هم ولایت فقیه، همان اصلی را که رکن مهم نظام خوانده بود، مورد هتاکی قرار داد تا نشان دهد که دستیابی به قدرت تنها علت بیان شعارهای انتخاباتی اش بوده است. بروز و ظهور چهره واقعی میرحسین بود که هواداران وی را به جمع محدودی اغتشاش گر کاهش داد و فریاد « مرگ بر موسوی» ملت را در خیابان ها بلند کرد.

هم سویی و وابستگی میرحسین موسوی با ضدانقلاب در این بیانیه ها بارها به چشم آمد که گویاترین آن، تکرار یکی از شعارهای علنی منافقین در ذیل یکی از بیانیه های رسمی اش بود.

جملات زیر تنها بخشی از زشت ترین سخنان موسوی در تعدادی از بیانیه های اوست که در طول 20 ماه گذشته صادر کرده است:

بیانیه شماره یک - 23 خرداد 88

نتیجه آنچه که از عملکرد متصدیان بی امانت دیده ایم و می بینیم جز تزلزل ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و حاکمیت دروغ و استبداد نیست.

اینجانب طبق وظیفه شرعی و ملی خویش به افشای رازهای پشت سر این روند پرمخاطره خواهم پرداخت و آثار نابود کننده آن را برسرنوشت کشور توضیح خواهم داد و ترس آن دارم که ادامه وضع موجود همه نیروهای مؤثر در نظام را به توجیه گرانی دروغگو در مقابل مردم تبدیل کند و دنیا و آخرت آنان را در معرض لطمه های جبران ناپذیر قرار دهد.

با تمامی شور ادامه می دهیم و با شورش دروغ که در کشور طغیان کرده و چهره آن را آلوده است مبارزه می کنیم، اما اجازه نخواهیم داد که حرکات ما شکل کور به خود بگیرد.

بیانیه شماره ۳ - چهارشنبه ۲۷ خرداد 88

تجمع عظیم و بی سابقه شما در روز 25 خرداد که در دفاع از حق و صیانت از رأی تان و دفاع از جمهوریت و اسلامیت نظام انجام گرفت، اصحاب دروغ را آنچنان به خشم آورد که تحمل نیاوردند و کوشیدند شیرینی این همایش پرشکوه را با برخورد سبعانه به کام دوستداران ایران تلخ کنند. اینجانب اقدامات وحشیانه و کشتار مردمی را محکوم میکنم.

بیانیه شماره ۵ - شنبه ۳۰ خرداد 88

این برادر شما به جوانان عزیز توصیه میکند این است که نگذارید دروغ گویان و متقلبان پرچم دفاع از نظام اسلامی را از شما بربایند و نااهلان و نامحرمان، میراث گرانقدر انقلاب اسلامی را که اندوخته از خون پدران راستگویتان است از شما مصادره کنند.

بیانیه شماره 9 -  10 تیر 88

مخالف شما قانون اساسی را زیر پا می گذارد، به خلاف نص این میثاق ملی شما را از حق برگزاری اجتماعات محروم می کند، بلکه حتی خود آن کسی که مسئول حفظ امنیت است شما را مورد ضرب و شتم قرار میدهد. متقلبان و دروغگویان تنها به نیت تحمیل منویاتشان در پشت نام قانون سنگر گرفته اند.

بیانیه شماره ۱۰ - یکشنبه ۱۱ مرداد 88

دنــدان شکنجه گــران و اعتراف گیران دیگر به استخوان مردم رسیده است تا جایی که اینک از میان کسانی قربانی می گیرند که خدمات بزرگ به کشور و نظام در کارنامه دارند و به تهدید دیگرانی سرگرمند که در نشو و نمای این نهضت و تأسیس نظام برخاسته از آن برجسته ترین نقش ها را برعهده داشته اند. آیا کسانی را که آرزوی شهادت در راه نورانی انقلاب اسلامی داشته اند به چیزی کمتر از آن تهدید می کنید؟ یا پس از به مسلخ بردن جمهوریت نظام، اسلامیت و آبروی آن را هم با این بی آبرویی ها هدف گرفته اید؟

بیانیه شماره ۱۴ - شنبه ۹ آبان 88

دولتمردان نه مشکلات جهان را حل کردند و نه بر حقوق تردیدناپذیر ملت خود تأکید نمودند، که با گشاده دستی از این حقوق عقب نشستند. آنها نشان دادند که حتی در تسلیم شدن و کرنش کردن افراط گرند. حتی اگر با تلاش دلسوزان از واگذاری دستاوردهای کشور در زمینه انرژی صلح آمیز هسته ای جلوگیری شود از عواقب افراط و تفریط های دولتمردان ایمن نشده ایم، زیرا رفتارهای آنان زمینه را برای اجماع بین المللی جهت اعمال تحریم ها و فشارهای بیشتر به ملت ما فراهم کرده است. چیزی که ما می توانیم از این ماجرا بیاموزیم آن است که خود دچار افراط نشویم. دیر یا زود – بلکه به امید خدا بسیار زود – مخالفان مردم صحنه راترک می کنند. آیا آن  روز باید کشوری تخریب شده برای ملت باقی بماند؟

بیانیه شماره ۱۵ - چهارشنبه ۴ آذر 88

اینک نوبت به وارثان باقری ها و باکری ها رسیده است. نسل جدیدی که بسیجی نامیده می شود امروز در بوته تاریک ترین شبهه ها و فتنه ها قرار دارد. آیا این نسل جدید نیز شبیه به کسانی هستند که جنگ جمل را در رکاب امیرمؤمنان(ع) مبارزه کردند؟ یا این قیاس ها واهی است و کسانی که اینگونه قیاس می کنند بسیج را ماشینی سرکوب گر می خواهند برای زدن و گرفتن و آزار و حتی قتل انسان هایی که تنها جرمشان دعوت به دادگری است؟ چه کسانی جواب این سؤال را می دانند؟ هویت آن سازمانی که اینک بسیج مستضعفان نامیده می شود به راستی چیست؟ دستگاهی بینیت که بفرموده چشمانش را می بندد و دست و پای خواهران و برادرانش را می شکند. قرار نبود بسیج جیره خوار دولت شود و به ازای دستگیر کردن مردم در اجتماعات پاداش سرانه بگیرد. افسوس بر بسیج اگر تا حد یک حزب سیاسی تنزل کند؛ این آن چیزی نیست که امام ما برای بسیجیان می خواست. قرار نبود بسیج به دستگاهی تبدیل شود که اختیار انتخاب و آزادی رأی را از مردم بستاند.

بیانیه شماره 17 – پس از اغتشاش و هتکحرمت عاشورای 88

برای مراسم عاشورای حسینی علی رغم درخواست های فراوان، نه جناب حجت الاسلام والمسلمین کروبی اطلاعیه دادند و نه حجت الاسلام والمسلمین خاتمی اطلاعیه صادر کردند و نه بنده و دوستانم. با این وصف یک بار دیگر مردمی خداجوی به صحنه آمدند و نشان دادند که شبکه های وسیع اجتماعی و مدنی که در طول انتخابات و بعد از آن به صورت خودجوش شکل گرفته است، منتظر اطلاعیه و بیانیه نمی مانند. در حالی که مردم نه روزنامه همراه و مشوقی در کنار خود داشتند و نه از صدا و سیما، به عنوان رسانه ای ملی و بی طرف و منصف و عاقل بهره می بردند. باز همه ملت ها و جهانیان شاهد بودند که در میان توفانی از تهدیدها و تبلیغات و تکفیرها و اهانتها، عزاداران حسینی در این روز مقدس حسین حسین گویان به صورت مسالمت آمیز و بدون شعارهای تند، روانه میدانها و مسیرهایی شدند که خود انتخاب کرده بودند.

بیانیه شماره 18 – 25 خرداد 89

از دروغ، تخلف و تقلب به کار گرفته شده در انتخابات، سؤال «رأی من کجاست؟» زاده شد و شما مردم، روشن و بی ابهام به شیوه ای مسالمت آمیز در راهپیمایی تاریخی و بی نظیر ۲۵ خرداد ۱۳۸۸  این سؤال را پرقدرت و بلند فریاد زدید و جز کسانی که جهل و خرافه و منفعت پرستی و دروغ چشم و گوش آنها را بسته بود، در سطح ملی و جهان همه آن را شنیدند و دیدند. ولی پاسخ چه بود؟

خون ها و رنج ها اما پرده های فریب و ریای تمامیت خواهان را دریدند و فساد نهادینه شده پشت پرده های قدیس نمایی را نمایان کردند و این رویدادهای تلخ و نحوه تعامل دولتیان با مردم به همه اقشار ملت ما از کارگران، معلمان، دانشجویان، روزنامه نگاران، استادان، روحانیون، کارآفرینان، بازاریان، زنان، مردان، جوانان و پیران و همه فعالین جنبش های اجتماعی و اقشار مستضعف و میانه نشان داد که ریشه مشکلات آنها در کجاست. اینکه کشور ما بیشترین اعدام ها را نسبت به جمعیتش در جهان دارد، ناشی از بزهکاری گناهکاران نیست، ناشی از رخت بر بستن عدالت و مدیریت و حکومت خوب در جامعه ماست. و اینکه حتی مصلحت های روزمره و عاجل حکومت باعث نشده است که تمامیت خواهان و دولتیان دست از دروغ و فساد و خرافه و زیر پا نهادن قانون اساسی و سایر قوانین بردارند، نشان از نفوذ عمیق امروز بیت المال در معرض یغمای یغماگران قدیس مآب است و هنوز ملت علی رغم ادعاها و دستورهای شدید از شناسایی و معرفی و محاکمه این مفسدان چیزی ندیده است. امروز بیش از همیشه تاریخ، مردم متجاوزان به حقوق اساسی ملت را می شناسند و به نقض مکرر حقوق بشر و کرامت انسانی در نظام امنیتی - قضایی کشور آگاهی دارند.

بیانیه موسوی و کروبی به مناسبت 22بهمن89

آیا دردناک نیست که بعد از گذشت بیش از30 سال از انقلاب، دوباره دغدغه مردم مواجهه با باز تولید همان مناسبات پادشاهی و این بار به نام دین باشد؟ در شرایطی هستیم که هر چیزی از حقوق مردم در قانون اساسی و آرمان های انقلاب بود زیرپا گذاشته شده، فصل سوم قانون اساسی، یعنی حقوق ملت، در پرانتز قرار گرفته و آنچه به نفع حاکمان بوده است به صورت اغراق آمیز و چند برابر به اجرا درآمده و تبعیت بی چون و چرا از قدرت، رنگ قدسی و آسمانی به خود گرفته و عدم سؤال از قدرت فضیلت شده وهر صدای منتقد و متعارض با شبیه سازی های مضحک، به خارجی بودن و همدستی با بیگانه و صهیونیسم و نفاق متهم گردیده است، تا آنجا که امروز شرایط سیاسی کشور ازخطر بازتولید مناسبات شاهنشاهی، جز موروثی بودن حکومت چیزی کم ندارد. دریغا که آنچه بر سر نتایج انتخابات آمد و آنچه در پی شبه کودتای اقتدارگرایان رخ داد، حق اساسی تعیین سرنوشت ملت به دست خویش را خدشه دار کرد. امروز حاکمیت در ورای ایجاد این نگرانی که اگر او نباشد دین از بین می رود سنگر گرفته است و مرتباً با این اعلام خطر سعی می کند اقشار مذهبی را در پشت سر خود بسیج و منسجم کند، حال آن که در واقعیت، آن چیزی که بیشترین لطمه را به فضای دینی جامعه زده است رفتارهای ستمکارانه و ضددینی خود حاکمیت است.

سوراخ ! (گفت و شنود)



گفت: بي بي سي اعتراف كرد كه علي رغم تبليغات گسترده و دعوت پي درپي، روز 25 بهمن تعداد اندكي به خيابان آمده بودند و بايد جنبش سبز(!) را عملاً تمام شده دانست.
گفتم: منوشه امير هم در سايت وزارت خارجه اسرائيل با ذوق زدگي نوشته است ؛اگرچه برخلاف انتظار افراد زيادي از دعوت موسوي و خاتمي استقبال نكردند ولي جاي اميدواري است كه همين تعداد هم به جاي حمايت از مردم مصر، شعار نه غزه، نه لبنان سر دادند.
گفت: شبكه تلويزيوني CNN هم در گزارش خبري خود اعلام كرد كه روز 14 فوريه- 25 بهمن- موسوي و كروبي يك بار ديگر طعم شكست را چشيدند.
گفتم: ولي سايت بهاءالله مهاجراني در لندن هنوز هم رجز مي خواند و مي نويسد بعله... فلان و فلان كرديم و جمهوري اسلامي بايد برود! و...
گفت: حيوونكي بهاءالله مهاجراني و كديور افندي!...
گفتم : يارو در يكي از شهرها پررويي كرده بود و حسابي كتك خورده و فحش شنيده بود. سوار ماشين شد و به شهر خودش كه چندصد كيلومتر فاصله داشت رفت. پشت بام را سوراخ كرد و رو به شهري كه در آن كتك خورده بود كرد و شروع كرد به فحش دادن. زنش با دستپاچگي گفت؛ ديگه بسه! زود باش بيا پائين، الان خون به پا مي كني!

سنگ تمام بی‌بی‌سی برای خاتمی

شبکه ایران: استقبال تاریخی مردم لبنان از محمود احمدی‌نژاد، تلویزیون دولتی انگلیس را به شدت آشفته کرده است؛ تا جایی که نویسندگان سایت این شبکه تلویزیونی دست به انتشار مطالب و تحلیل‌های گنگ و متناقض زده‌اند.

سایت "بی‌بی‌سی فارسی" در مطلبی با عنوان "قدردانی از ایران یا خوش‌آمدگویی به احمدی‌نژاد"، در ابتدا تلاش کرده تا محبوبیت گسترده رئیس جمهور در میان مردم لبنان را زیر سوال ببرد و با اشاره به حمایت‌های ایران از مقاومت مردم این کشور علیه رژیم صهیونیستی، نوشته است: طبیعی است که بخش قابل توجهی از جمعیت لبنان با خوش آمدگویی به رئیس جمهوری ایران، قدردانی خود را از چنین کمک‌هایی ابراز کنند و چه بسا، هر کس دیگری هم که به جای محمود احمدی نژاد، در جایگاه ریاست جمهوری ایران از لبنان دیدار می کرد با چنین استقبال گرمی روبرو می شد.

البته بی‌بی‌سی در بخش دیگری از این مطلب و در اظهاراتی متناقض، حضور شخص محمود احمدی‌نژاد در لبنان را سبب ایجاد وحدت سیاسی در این کشور دانسته است.

سنگ تمام "بی‌بی‌سی" برای خاتمی با طعم دروغگویی

سایت تلویزیون دولتی انگلیس البته در ادامه، دفاع معناداری هم از سیدمحمد خاتمی کرده و با بیان مطالب مرتبط با سفر چندین سال پیش وی به لبنان در قامت رئیس جمهور ایران، در ادعایی بامزه گفته است که دانشگاه لبنان با رغبت بیشتری به محمد خاتمی دکترای افتخاری اعطا کرد تا محمود احمدی‌نژاد!

البته این مطلب درحالی از سوی بی‌بی‌سی مطرح شده که تمام اعضای هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه ملی لبنان، درخواست اعطای این مدرک افتخاری را امضا کرده بودند و شخصا در مراسم اهدای آن به رئیس جمهور ایران شرکت کردند و به تشویق وی پرداختند.

وقتی خون صهیونیستی بی‌بی‌سی به جوش می‌آید

اظهارات و سخنرانی‌ها ضداسرائیلی و ضدآمریکایی احمدی‌نژاد در لبنان و استقبال پرشور و تاریخی مردم از این اظهارات نیز تلویزیون دولتی انگلیس را نگران کرده است؛ تا جایی که برخلاف ادعای بی‌طرفی این رسانه، سخنان رئیس جمهور ایران "ملال‌آور و تکراری" دانسته شده است.

این مطلب سپس با ابراز تاسف صریح نسبت به این استقبال و عدم توجه مردم لبنان به برخی تبلیغات رسانه‌های وابسته به جریان فتنه 88 برای ایجاد اخلال در سخنرانی رئیس جمهور، نوشته است: آقای احمدی نژاد در لبنان برای مردمانی سخن از نابودی اسرائیل گفت که طعم زندگی تحت اشغال اسرائیل را چشیده اند، حملات اسرائیل خانه هایشان را ویران کرده و خودشان را آواره کرده و دوستان و اعضای خانواده شان را از آن‌ها گرفته است. چندان واقع‌بینانه به نظر نمی‌رسد که از مردم کوچه و بازار لبنان انتظار داشت از شکافی که بر سر ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد میان ایرانیان ایجاد شده آگاه باشند.

البته نویسنده بی‌بی‌سی توضیح نداده چه شکافی میان ایرانیان ایجاد شده و کدام جامعه‌شناس چنین فرضیه‌ای را تایید کرده است؟ آن‌هم در شرایطی که اکثر کارشناسان معتقدند اقدامات توهین‌آمیز جریان فتنه نسبت به مقدسات دینی و ملی ایرانیان، همه مردم را به ماهیت واقعی آن آگاه کرده که همین مساله سبب مرگ این جریان شده است.

ایران بهشت نیست؛ تحریم‌ها خیلی هم اثر داشته است!

در بخش دیگری از این مطلب، ضمن اعتراف تلویحی به شرایط مناسب رفاهی در ایران و ارزیابی ایران به عنوان یک کشور پیشرفته و توسعه یافته توسط مردم لبنان، با عصبانیت خواستار تغییر این دیدگاه شده است.

بی‌بی‌سی در این زمینه با لحنی عجیب که حاکی از ناخرسندی شدید نویسنده مطلب دارد، نوشته است: لبنانی‌هایی هم که از ایران دیدن می‌کنند، سطح زندگی در ایران را بالاتر از کشور خود می بینند و در این شرایط بسختی بتوان از آنان انتظار داشت واقعیات زندگی مردمی را لمس کنند که تاوان سیاستهای ضداسرائیلی و ضدآمریکایی کشورشان را با تحمل فشارهای سنگین اقتصادی و جا ماندن از قافله پرشتاب اقتصاد جهانی می دهند.

نقشه‌هایی که بر باد رفت

تلویزیون دولتی انگلیس در پایان مطلب خود هم نوشته است که حضور رئیس جمهور در لبنان، فضای آشفته سیاسی در این کشور را هم سر و سامان داد و نقشه‌های سران رژیم صهیونیستی برای ایجاد اختلاف میان احزاب سیاسی در این کشور را بر باد داده است.

بی‌بی‌سی که در ابتدای مطلب مدعی شده بود هرکس به جز احمدی‌نژاد هم از سوی ایران به لبنان می‌رفت مورد استقبال قرار می‌گرفت، در اظهاراتی متناقض تاکید کرده است: استقبالی که از محمود احمدی نژاد در لبنان به عمل آمد، فضائی را بر این کشور حاکم کرد که صداهای مخالف در آن گم شد، حتی سرسخت ترین مخالفان ایران به دیدار رئیس جمهوری اسلامی رفتند و انتقادات تند رسانه هایشان جای خود را به تحلیل‌های مثبت داد.

گفتنی است استقبال بی‌سابقه و تاریخی مردم لبنان از رئیس جمهوری اسلامی ایران اگرچه از سوی رسانه‌های مختلف خبری ‌بین‌المللی به عنوان پیامی شفاف و واضح به سران کشورهای غربی مبنی بر جایگاه و محبوبیت ایران در منطقه مهم خاورمیانه ارزیابی شد اما این مساله، علاوه بر بازخوردهای گسترده جهانی، به عنوان پاسخی قاطع به فتنه‌گران داخلی نیز مطرح شد.

لگدي كه پهلوان پنبه اصلاحات به توهم تقلب زد (خبر ويژه)

انتشار ويدئويي سخنان مصطفي تاج زاده مبني بر رد وقوع تقلب در انتخابات، با شوك و حيرت 24 ساعته در محافل سياسي و رسانه اي ضد انقلاب مواجه شد. اين محافل البته با سپري شدن يك روز از انتشار ويدئو، تلاش كردند با حاشيه پردازي، متن اين رويداد مهم را كتمان كنند.
در اين ويدئو كه در شبكه جهاني يوتيوب منتشر شده، تاج زاده به محسن صفايي فراهاني و عبداله رمضان زاده- دو عضو ديگر مركزيت مشاركت- مي گويد: براي بنده كه تجربه انتخابات رو دارم، مي دونم كه در انتخابات تقلب نشده.
وي همچنين مي گويد: ممكنه كه يكي دو ميليون عقب جلو بشه ولي ما نتيجه انتخابات رو باختيم. حالا به جاي 25 ميليون و 14 ميليون، شده باشه 24 ميليون و 15 ميليون مثلاً. ما انتخابات رو باختيم.
اين اظهارات از آن جهت واجد اهميت مي باشد كه تاج زاده به عنوان يكي از سمبل هاي مبارزه و مقاومت در ميان فتنه گران شناخته مي شد كه مدام در جنگ رواني براي اين جريان تلاش مي كرد تقلب در انتخابات را به مخاطبان ساده دل القا كند. و طبيعتاً سخنان اخير وي مي تواند هم به لحاظ استدلالي و هم به لحاظ روحيه، باعث آشفتگي و سرخوردگي بيشتر در ميان نيروهاي ميداني فتنه شود.
رسانه هاي وابسته به جريان فتنه براي كاهش پس لرزه هاي اظهارات تاج زاده مدعي شده اند كه وي تحت فشار و شكنجه !؟ اين حرف ها را ادا كرده حال آن كه ويدئوي منتشره نشان مي دهد وي در فضايي آرام و دوستانه با ديگر اعضاي حزب متبوع خود اين سخنان را بر زبان مي راند اما حتي اگر اين ادعاي فشار و شكنجه! همه پذيرفتني بود، باز هم فرو ريختن اسطوره خيالي وي قابل توجيه نيست.
در همين حال برخي سايت هاي ضد انقلاب مدعي شده اند اين فيلم در زندان به صورت يواشكي و مخفيانه برداشت شده كه اتفاقاً اگر اين ادعا را هم بپذيريم، بر سنديت بيشتر فيلم و از سر اختيار و باور بودن اظهارات تاج زاده تاكيد مي كند.
از سوي ديگر سايت صهيونيستي بالاترين با لحني تلخ نوشت: ابطحي، عطريانفر، الويري و... اينك تاج زاده! باز هم فيلمي از اعترافات يكي از شيران در بند بعد شكنجه منتشر شده است. تاج زاده مي گويد كه تقلب بيش از 1 ميليون امكان ندارد اما از كجا معلوم؟!
ادعاي شكنجه تاج زاده در حالي است كه وي ماه ها در مرخصي تفريحي! به سر مي برد و سعي مي كرد اداي پهلوان پنبه ها را از خود درآورد.
در همين حال سايت خبري «شرق» در گزارشي از سخنان تاج زاده در يك محفل دوستانه پيش از بازگشت به اوين خبر داد و نوشت: او در اين سخنان از تقسيم نقش ها در ميان گروه هاي طراح فتنه خبر مي دهد. به گزارش يكي از افراد حاضر در محفل مذكور، تاج زاده مي گويد در جلسه سران جبهه اصلاحات تصميم بر اين شده است كه اصلاح طلبان با تقسيم رهبري اين جريان، به دو شاخه راديكال و معتدل اهداف تعريف شده خود را پيش ببرند. براساس اين تقسيم كار طيف معتدل با اتخاذ مواضعي نزديك به ديدگاه هاي نظام تلاش خواهد كرد خود را به حاكميت نزديك و از اين فرصت براي مشروعيت بخشيدن به جرياني كه نقاب ميانه روي بر چهره دارد نهايت استفاده را نمايد.
براساس اين گزارش، تاج زاده مي گويد براساس طرح هايي كه از طريق يك اطاق فكر ارائه شده، جريان اصلاحات با تقسيم رهبري به دو شاخه راديكال و معتدل فرصت مي يابد تا ضمن ادامه حركات تند و راديكال، از طرف ديگر امكان رايزني براي كسب امتياز از نظام توسط شاخه معتدل خود را فراهم كند. ما در حقيقت با اين كار داريم تئوري معروف سعيد حجاريان يعني فشار از پايين و چانه زني از بالا را به مرحله اجرا درمي آوريم.
تاج زاده در جواب سوال يكي از حضار مبني بر اين كه چرا اعضاي اتاق فكر و سران اصلاحات به اين نتيجه رسيده اند كه رهبري خود را به دو شاخه تقسيم كنند، پاسخ مي دهد: واقعيت امر اين است كه ماجراي اختلاف شديد رهبران اصلاحات بر سر موضوع رهبري اين جريان بعد از قضاياي انتخابات، عمده ترين دليل اين دستور بوده است.
وي در تشريح بيشتر اين تصميم مي افزايد: «با افول و ناتواني جنبش سبز در تحقق خواسته هاي از پيش تعيين شده، خاتمي به عنوان يكي از بزرگان و بنيان گذاران اين جريان، وارد گود رهبري جريان شد و حاضر نبود اضمحلال حركتي را كه 8 سال براي آن زحمت كشيده و به تعبير خودش فرزند وي بود را بپذيرد؛ اما طرف ديگر يعني موسوي و كروبي كه آنها نيز مدعي حركت بودند و معتقد بودند كه جريان را خودشان به راه انداخته اند و نام و آبروي خود را براي آن هزينه كرده اند آن را تقديم خاتمي اي نمايند كه بزرگترين هنر او نظاره جريانات از خارج گود بوده است. اين اختلافات تا جايي ادامه پيدا كرد كه خاتمي در ديدارهاي مختلف چه خصوصي و چه عمومي انتقادات صريحي از موسوي و كروبي و اقدامات آنها مي كرد تا اين كه يك عده از عقلاي جريان اصلاحات به فكر ايجاد يك اتاق فكر افتادند و گفتند در شرايط فعلي اختلافات ميان سران سمي مهلك براي جريان سبز است و بايد براي رفع اين قضيه با طرف هاي اختلاف صحبت و رايزني كرد. و قرار شد يك استراتژي جديد اتخاذ شود تا در آن براساس تقسيم كار انجام شده هر سه فرد را در رأس جريان قرار بدهيم تا از كل ظرفيت هاي موجود براي تحقق خواسته هايمان بهره مند شويم»

متن اظهارات موهن فائزه هاشمي در تجمع غيرقانوني 25 خرداد

در نخستين هفته فتنه پس از انتخابات فايلي صوتي منتشر شد از تحليل‌هاي فائزه هاشمي درباره انتخابات و حواشي‌ آن. انتساب اين فايل صوتي به فائزه هاشمي تاکنون تکذيب نشده است. آنچه مي‌خوانيد متن پیاده شده فايل صوتي11دقيقه و 9 ثانيه‌اي است که براي پاسداري از حافظه تاريخي ملت ايران منتشر می شود.در بخش هائی از این مطلب توهین هائی به مسئولین نظام است که حذف شده است و نسبت به باقی مطلب نیز پیشاپیش از محضر خوانندگان محترم عذر خواهی می کنیم.

فائزه هاشمي: اين تظاهرات آرام بايد ادامه پيدا کنه.(صداي همهمه جمعيت)

ناشناس: خيليا سؤال مي کنن حالا واقعا تو انتخابات تقلب شده يانه؟

فائزه هاشمي: آره... نه ببينين مدرکي که ...

ناشناس: چون همين ديروز آقاي احمدي‌نژاد گفتش که حتي يه دونه از نماينده هاي کانديداها شکايت نداشته...

فائزه هاشمي: چرا امروز شوراي نگهبان اعلام کرد دو تا از کانديداها شکايت کردن...

ناشناس: نه نه نه آقاي محسن رضايي و آقاي کروبي رو که مي دونم. نماينده کانديداها سر صندوق‌ها...

فائزه هاشمي: نه. چرا. ببينيد قضيه اينه. اينا همه ناظرين رو بيرون کردن سر شمارش آراء سر تجميع آراء. اينها از سيزده خرداد بايد تو هيات‌هاي اجرايي مي بودن اما راهشون ندادن. يعني تو تمام مراحلي که قانون گفته ناظرين بايد حضور داشته باشن راهشون ندادن. دوم، خود کارت ناظرين رو بخش عمده‌ايش رو ندادن همه رو اعلام کردن بياين سر صندوقا بگيرين . اينا همه خلافه. بعد مثلا من ايشون رو معرفي کردم براي اين صندوق فرستادنش اون ور شهر. خب اسم آدما رو صندوقاس. کل سيستم رو به هم ريختن بخاطر اين که افراد تازه بيان جاهاشونو پيدا کنن که کجا بايد برن. بعد پيامکا قطع شد. ناظرين تمام برنامه‌ريزي‌شون رو اين پيامک‌ها بود. يعني کلي نشسته بودن سيستم داده بودن و اينها که هر کدوم رو يک کد داده بودن از طريق اين با هم ارتباط برقرار کنن. اصلا رابطه بين ناظرين قطع شد. اين خلافايي که در مورد ناظرين بود. بعد الان صندوقا پر از احمدي نژاده يعني اگر برن بازشماري کنن، چيزي گير کسي نمياد. چون اينا پر کردن يعني سندسازي‌شون کامله. مطلب بعدي تعرفه‌هاست. تعرفه‌ها نبود. يعني از ساعت ۱۲ظهر به بعد بسياري از شهرستان‌ها تعرفه تموم کردن. بعد تعرفه هم نمي‌رسوندن.. يک دو جا مثلا تعرفه رسوندن. ديگه نرسوندن. بعد ده شب به بعد محصولي تو تلويزيون اعلام کرد که گفتيم تا آخرين نفر راي بگيرن. کسي نمونه.[درحالي که] ده شب تمام صندوقا بسته شد. بعضي جاها هم تازه نه شب بسته شد. مردم تو صف‌هاي طولاني پشت درها موندن. بعد سايت‌هاي خبري رو بستن. پيامک‌ها قطع شد. ستاداي اطلاع‌رساني ستادا رو مختل کردن. خوب اگر تقلب نبوده پس اين کارا براي چي شده؟ چرا اين کارا رو کردن؟ اينا همه خودش... پايه انتخابات مخدوشه. چون پايه انتخابات مخدوشه اينا نمي‌گن برين بازشماري کنين رأيا رو. يعني اينا هرچي رأي داشتن...ببينين ۵۷ ميليون تعرفه چاپ شده يعني ۱۷ ميليون بيشتر از جمعيت رأي‌دهنده. اينا کجاست؟ اينها رو پر کردن ريختن تو صندوقا، صندوقا کامله همون آرايي که اعلام مي‌‌کنن توش هست. اينا اصلا دنبال بازشماري آرا نيستن. ناظرين بيچاره ‌ها اصلا گزارش ندارن چون بيرون‌شون کردن. صورت جلسه‌هايي که بايد امضا مي‌شد بعد از شمارش آرا، اصلا همونايي هم که بودن سر صندوقا، صورت جلسه امضا نشده. سندي اصلا اينا ندارن که بتونن بر اساس اون سند... آقاي کروبي اومد؟ (دو ثانيه نامفهوم)

ناشناس: با اون همه تخلف!

فائزه هاشمی: (پنج ثانيه نامفهوم) [آيت الله] خامنه‌اي احمدي‌نژاد رو مي‌خواست. [آيت الله] خامنه‌اي تو اين همه دوره کي رهبر بوده؟ تنها دوره‌اي که رهبر بوده الانه. چرا نخواد؟ احمدي‌نژاد با پشتوانه اون اين کارا رو مي‌کنه؟

(۲۲ ثانيه صدا محيط و گفتگوهاي نامفهوم)

ناشناس: دوره پيش آقا خودش نگفت هيچکس براي من هاشمي نميشه؟ همچين چيزي رو گفت آقا ديگه؟ چي شده الآن. اين اختلافات چيه؟ چرا اينجوري شد؟

فائزه هاشمي: نه ببينيد. آقا حالا اون حرفو زد ولي شما تاريخ رو که نگاه کنيد...

ناشناس: اين کروبي نيست...

فائزه هاشمي: نه نيست تاريخو که نگاه بکنيد آقا در زماني که رئيس‌جمهور بود نخست‌وزيرش، ميرحسين تحميلي بود. آقاي خميني گفت باشه. زماني که بابا رئيس جمهور شد باز رئيس جمهور رئيس جمهور آقا نبود. خاتمي که رئيس جمهور شد، باز اون نبود. تنها دوره‌اي که رهبر واقعيه‌ الانه. اين يکي. دوم، کساني که از آقا حمايت مي‌کنن بسيجيا و پاسدارا و انصار حزب‌‌الله و تو اين مايه‌ها هستن که اونا هم منافع‌شون تو همين کاراي احمدي‌نژاده بنابراين آقا بايد منافع اين بسيجيا رو حفظ کنه. اگه نکنه نگهش‌ نمي‌دارن. در واقع آقا داره براي خودش اين کار رو مي‌کنه. سوم،... يعني منافع رو که نگاه بکنيد... آهان! آقا از سال (يک ثانيه نامفهوم) همينه ديگه تو کشوراي جهان سوم هميشه بايد دچار رهبراي (يک کلمه نامفهوم) ببينيد مردم خودمون هم مقصرن. رأيا رو ببينيد. يه آدم يه جريان يه فکر ادامه پيدا نمي‌کنه نمي‌تونه بسازه بره. ما يک دموکراسي نيم‌بندي داريم همين دموکراسي، راي‌هاي مردم گاهي دردسرساز‌ ميشه. مثلا يه دوره من ميشم نفر اول تهران، يه دوره اصلا رأي نميارم. اين يعني چي؟ يعني آدمها... مي دونين چيه... تاريخ ما اينجوريه. ما قهرمان‌ساز و اسطوره‌کشيم. آدم‌هامونو ميبريم بالا بعد از اون بالا پرتشون مي‌کنيم پايين. ميکشيم شون. مثلا کي ‌مي‌خواد بسازه؟ کي مي‌خواد بمونه بسازه؟ ما مشکل روانشناسي جامعه‌خودمون هم هست. يعني اگر ما سيستم داشتيم، ثبات داشتيم، دموکراسي معني واقعي پيدا مي‌کرد اين طور نمي‌شد. (دو ثانيه نامفهوم) يه خط رو مي‌گرفتيم ادامه مي داديم (۱۶ ثانيه نامفهوم)

اصلا ببينيد يکي از مشکلات اساسي هم مال خاتمي بود. کاره اي نبود يعني در واقع عرضه کار نداشت. من در واقع عامل اصلي اين ديکتاتوري‌ها رو خاتمي مي دونم. به اين دليل که سر هيجده تير اون اومد مسير رو برد به سمت تندي که همه چهره‌ها رو، رو کرد، لو داد. دست همه اصلاح‌طلبان رو شد بعد رسيد به هيجده تير. از اونجا ديکتاتوريا شروع شد. ببينيد انتخابات بعدي ديگه اصلاح‌طلبا ديگه اصلا قدرت نگرفتن. الان هم که مي تونستن قدرت بگيرن اينجوري شد، سر بابا اونطوري شد. (سه ثانيه نامفهوم) الان فعلا اين اعتراضات بايد ادامه پيدا کنه، نظر منه. اينا بفهمند که تقلب به اين وحشتناکي به اين آسوني نمي‌تونن از کنارش بگذرن، مردم کوتاه‌بيا نيستن.

ناشناس: بله خانم هاشمی يعني هشت سال حاج‌آقا بودن هشت سال هم اقاي خاتمي يعني ما توسيستم اداري کشورمون جلوي اين تفکر رو بگيرن؟

فائزه هاشمي: (دوثانيه نامفهوم) حالا الان که دست اينه. وزارت کشور با اينا بود. ولي دوره آقاي هاشمي [خاتمی] از بس بي‌عرضه بود نتونست يه انتخابات برگزار بکنه. اون همه تقلب شد که (وقتي هاشمي راي نياورد) اون همه تقلب شد آخرش هم اقاي خاتمي آمد اعلام کرد انتخابات سالم و بي‌عيب بود چون خودش برگزار کرده بود. چون به نام خودش نوشته مي‌شد. نمي‌تونست بگه اينو هم من برگزار کردم.

ناشناس: ولي خاتمي خيلي خيانت کرد...

فائزه هاشمي: خيلي خيلي. يعني مايه اصلي اينا رو من خاتمي مي‌دونم.

ناشناس: حالا شما براي ما چه تدابيري اتخاذ مي‌کنين؟ چه کار ميشه کرد؟

فائزه هاشمي: ببينيد. من که ميگم الان به نظر من اين اعتراضات بايد ادامه پيدا کنه

ناشناس: فقط سالم درگيري نشه...

فائزه هاشمي : درگيري نشه... اعتراضات آروم و (يک کلمه نامفهوم) اين بالاخره خسته‌شون مي کنه. يعني اين تاثير ميذاره تو روابط خارجي. ببينيد الان کشورهاي (يک کلمه نامفهوم) تبريک به احمدي‌نژاد نگفتن. غير از چهار پنج تا کشور بي پول. تبريک نگفتن...

ناشناس: اونا هم همشون کشورهاي همسايه هستن...

فائزه: غير از قطر هيچ کس نگفته...

ناشناس: (ده ثانيه نامفهوم)

فائزه هاشمي: يعني چيزه. اين جوريا. بعد همين کارا ادامه پیدا کنه تا ببينيم چي ميشه.

ناشناس: بعد خانم هاشمي صدا وسيما هم با اينا يه دسته...

فائزه هاشمي: بله بله. آخه صدا و سيما زير نظر [آيت الله] خامنه‌ايه ديگه.

ناشناس: بعد خاتمي( سه ثانيه نامفهوم)

فائزه: تاريخ رو پيچوند. مردم رو پيچوند.

ناشناس: نه نه

فائزه هاشمي: بخدا پيچوند. بلاهايي که احمدي‌نژاد( دو ثانيه نامفهوم) ولي به هر حال همينه ديگه متاسفانه.

ناشناس: (پنج ثانيه نامفهوم)

فائزه هاشمي: ضربه‌شو ملت خورد.

ناشناس: وجهه شما رو خراب کرد.

فائزه: متاسفانه. يعني ما اصلاح طلبا هرجا فرصتي بوده سوزونديم. مثل همون دوره دوم خرداد. کلي اين همه شير تو شير... بعد چنان تفرقه افتاد و ...

ناشناس: اصلا بي‌عرضگي خود خاتمي...

فائزه هاشمي: متاسفانه همين بوده. يا دوره قبل اون پنج تا کانديداي اصلاح طلب اگه يکي مي شدن پشت سر هاشمي، همون مرحله اول تموم شده بود. که چي مثلا؟ خاتمي چه کرده بود که معين مي‌خواست بکنه؟! اون مهرعليزاده چيکار مي‌خواست بکنه؟ اون يکي ديگه چيکار مي‌خواست بکنه؟ ولي ما مي‌سوزونيم. هميشه ديگه فرصت‌ها رو سوزونديم. تازه اين دفعه ملت خوب اومدن...

ناشناس: الان نميشه تو اين چهار سال قوي شد براي چهار سال بعد؟

فائزه هاشمي: چرا اگر برنامه ريزي باشه چرا...

ناشناس: الان با اين برنامه‌اي که اينا درست کردن، ما سه تا رياست جمهوري رو در يک زمان داريم. اگه مي‌خواستن آقاي ميرحسين رو بيارن چهار سال سوپاپ بين مردم و روحانيت مي‌شد. سلسله روحانيت هم باقي بود مردم هم متعادل. سوپاپ بين مردم وروحانيت...

فائزه هاشمي: ولي روي قضيه کار مي‌‌کرد...

ناشناس: نه نه سوپاپ بين مردم و روحانيت مي شد ولي الان نه. الان راحت راحت فهميديم قدرت دست کيه و افکارش چيه.

فائزه هاشمي: بله اين هست.

ناشناس: خانم هاشمي جمعيتو می بينين...

فائزه هاشمي: بله دارن راه ميفتن.

ناشناس: حالا با اين تفاسير يک سوال ديگه.

فائزه هاشمي: آخريه...

ناشناس: آخريه. اگر ميرحسين مي‌کشيد کنار... خاتمي فن بيان بالاتري داره، مي شد کاري کرد؟

يعني خاتمي مي ا‌ومد؟

ناشناس: بله.

فائزه هاشمي: نه. ببينيد خاتمي مشکلاتش خيلي زياد بود. بعدش هم اگر ميومد کاري نمي‌تونست بکنه. مگه دوره قبل چيکار کرد؟ ممکن بود فقط راي رو (يک کلمه نامفهوم) اينجا موسوي راي رو آورد. خاتمي دشمانش هم زيادتر بودن. موسوي چون نبوده بيست سال دشمني هم نداشته اصولگراها هم حاميش بودن. خاتمي نبود. موسوي خيلي چهره بهتري بود.

ناشناس: خاتمي خراب کرد.

ناشناس: چهره بهتري نداشتيم؟

فائزه هاشمي: نيامدن ديگه. مثلا حسن روحاني مي‌تونست ميومد. لاريجاني ميتونست ميومد. اونا چون راست هم محسوب مي شدن اين اتفاق شايد نمي‌افتاد. ولي باز بهتر از احمدي‌نژاد بودن. نيومدن. جرات نکردن بيان.

ناشناس: اون حرفايي رو که آقاي احمدي نژاد زد نسبت به خونواده شما چه برنامه اي گذاشتين؟

فائزه هاشمي: ما شکايتشون رو کرديم. ما اعلام کرديم به صدا و سيما که مي‌‌خوايم جواب بديم؛ صدا و سيما نذاشت. بعد الان شکايتامون... يعني من خيلي از شکايتامو دادم احتمالا اول هفته مطرح بشه. آقاي هاشمي هم که بيانيه داد.

ناشناس: اگه بپيچونن شما چه تدابيري دارين؟

فائزه هاشمي: نمي تونن بپيچونن چون مدرکي ندارن. ما خيلي مطمئنيم که (سه ثانيه نامفهوم) ببينين چون بخش عمده‌اي از مردم ما عوامن خوششون اومد از اين حرف...

ناشناس: خيلي

ناشناس: ولي خيلي غريبيد ها. خيلي کار مي کنيد. نه خداوکيلي جلوتون نميگم‌ها...

فائزه هاشمي: نه همينه واقعا.

ناشناس: يعني اين همه توهين و اين همه چيز... انصاري... اينا همه خيلي...

فائزه هاشمي: کي اومد؟

ناشناس: مجيد انصاري.

فائزه هاشمي: اِ!

ناشناس: آره

ناشناس: نامه پدرتون چي بود؟

فائزه هاشمي: نامه دادن ديگه... سر اون حرفاي احمدي‌نژاد. روزنامه‌ها هم همه نوشتن.

ناشناس: تو حرم امام چي گفت حاج‌آقا به احمدي‌نژاد؟

فائزه هاشمي: بهش گفت تو دروغ گفتي در مورد من، بچه‌هام و ديگران. یا خودت اصلاح کن يا آقاي شاهرودي پيگيري مي‌کنن و ما ول نمي‌کنيم.

ناشناس: ولی هيچکي شما رو نمي‌شناسه خداوکيلي

فائزه هاشمي: عيب نداره. خداحافظ.

ناشناس: خداحافظ

ناشناس: خداحافظ. مراقب باشيد خانم هاشمي.

منبع نشریه راه شماره 47

ديدار سيد حسن مصطفوي با سران فتنه

 

انتشار تصاویری از عروسی پسر محسن میردامادی که در آخرین شب اردیبهشت 89 برگزار شده است، از حضور سید حسن مصطفوي در این مراسم در کنار سران فتنه حكايت مي‌كند.

به گزارش رجانیوز، برخی سایت های ضد انقلاب حامی موسوی که در خارج از کشور مدیریت می شوند، اقدام به انتشار عکس‌هایی از این مراسم كرده‌اند که به وضوح حضور سید حسن مصطفوي در کنار موسوی، کروبی، محمدخاتميو موسوی خوئینی ها را نشان می دهد اما همزمان برخی دیگر از سایت های حامی اصلاح طلبان ترجیح داده اند با انتشار عکس های دیگری از این مراسم که حضور سید حسن مصطفوي در آن ها نشان داده نمی شود، به تصاویر منتشر شده از سران فتنه اکتفا کنند و تاکیدی بر دیدار سید حسن مصطفوي باآنها نداشته باشند.