گفت و شنود کیهان: شیر خر!
گفت: حيوونکي ها!
گفتم: کي؟ چي؟!
گفت: عطاءالله مهاجراني و عليرضا نوري زاده را مي گويم که به ديدار و دست بوسي پادشاه سعودي رفته اند.
گفتم: اينها که دم از دموکراسي مي زدند، چطور به دست بوسي پادشاه کشوري رفته اند که تاکنون حتي يک انتخابات هم در آن صورت نگرفته و ديکتاتوري کامل بر آن حاکم است؟!
گفت: احتمالاً عطاءالله مهاجراني آنقدر از خواص «شير خر» براي نوري زاده تعريف کرده که دهان آن حيوان زبان بسته آب افتاده و تاسف خورده که چرا بعد از صدها بار دست بوسي پادشاه سعودي به اين نکته توجه نداشته است.
گفتم: ولي پادشاه سعودي «شير» ندارد که به آنها بدهد!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: دو نفر براي دزدي وارد يک باغ شدند. صاحب باغ از راه رسيد و آنها زير شکم يک الاغ پنهان شدند. صاحب باغ که آنها را ديده بود، پرسيد اينجا چه مي کنيد؟! گفتند آمده ايم شير بخوريم. گفت؛ ولي اين الاغ ماده نيست که شير بدهد؟! گفتند؛ مي دانيم! ولي خر است ديگر، يکدفعه ديدي شير هم داد!
گفتم: کي؟ چي؟!
گفت: عطاءالله مهاجراني و عليرضا نوري زاده را مي گويم که به ديدار و دست بوسي پادشاه سعودي رفته اند.
گفتم: اينها که دم از دموکراسي مي زدند، چطور به دست بوسي پادشاه کشوري رفته اند که تاکنون حتي يک انتخابات هم در آن صورت نگرفته و ديکتاتوري کامل بر آن حاکم است؟!
گفت: احتمالاً عطاءالله مهاجراني آنقدر از خواص «شير خر» براي نوري زاده تعريف کرده که دهان آن حيوان زبان بسته آب افتاده و تاسف خورده که چرا بعد از صدها بار دست بوسي پادشاه سعودي به اين نکته توجه نداشته است.
گفتم: ولي پادشاه سعودي «شير» ندارد که به آنها بدهد!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: دو نفر براي دزدي وارد يک باغ شدند. صاحب باغ از راه رسيد و آنها زير شکم يک الاغ پنهان شدند. صاحب باغ که آنها را ديده بود، پرسيد اينجا چه مي کنيد؟! گفتند آمده ايم شير بخوريم. گفت؛ ولي اين الاغ ماده نيست که شير بدهد؟! گفتند؛ مي دانيم! ولي خر است ديگر، يکدفعه ديدي شير هم داد!
+ نوشته شده در جمعه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 18:40 توسط حنا
|